من مادرم مشهدیه،پس از طرف مادری فامیلی ندارم تو تهران.بابامم که کسیو نداره.فقط من و خواهرمو دارن.
حالا شوهر من خونوادش هی زاییدن.۵ تا بچن.شوهرمم از این مردای لاغر بی عرضه اس که همه سوارش میشن،حالا واسه فردا بدون این که به من بگه به حرف مادرش قوم و قبیله شو دعوت کرده،برادرا و زناشون و خواهرش و...،بعد من که داد و بیداد کردم میگه غذا از بیرون میگیرم،خونه رو هم خودمون دوتایی تمیز میکنیم.
من حوصله زن برادراش و بچه های مزخرفشونو ندارم.
حوصله مادر و پدرشم ندارم.