من یه دوست صمیمی دارم که چهار نفر باهم دوستیم خب منو اون با هم بیشتر سازگار تر بودیم باهم که یهو یه دختره اومد که دوست یکی از پچه هارم تو مدرسه ازش جدا کرده و همیشه ادعای ناراحتی داره و ادعای خفن بودن یه بار خودشو به غش کردن زده بود و الان کل کلاس باهاش دوستن 😑 اون همش میاد پیش دوستم بغل دستیشه مثلا قایمکی یه چیز روی برگه مینویسه بعد میزاره رو میز دوستم دلش براش بسوزه و بغلش کنه جدیدا هم با ما میاد بیرون قبلا تو زنگ ورزش هم رفتیم پیش دوستم دوستم تو بغلش بود بعد باهم رفتن بالا خوراکی خوردن بعد خانم اومد گفت مثلا فاطمه رو این زنگ قرض میگیرم😑 ازتون هر وقتم ناراحت میشم میگه من حق ندارم جز شماها دوست دیگه ای داشته باشم بعد گریه میکنه جدیدا باهاش بیرون نمیره اون میاد پیش ما و اونو بغل میکنه و..... واقعا خستم از این زندگیه کوفتی هرچی داشتم ازم گرفتن و هیچوقت درک نشدم همیشه انتخاب دومم کسیم ندارم باهاش صحبت کنم چیکار کنم من برای دوستیمون خیلی ارزش قائلم سعی میکنم کسیو نرنجونم ولی همیشه زیر پا له میشم