2777
2789
عنوان

دوست عقده ای من

215 بازدید | 32 پست

بچه ها واقعا خسته شدم از وستش ، رفتاراش ، حرکاتش، مامانش و حتی ارتباط مامانم با مامانش ، ازش متنفرممم کمکم کنید تا حالا با هیچ کس ابنجوری نبودم فقط میخوام از دستش فرار کنم نمیخوام باهاش حرف بزنم حتی نگاشم نمیکنم نمیخوام ببینمش خسته شدم از دستش دیگه واقعا خیلی تکراریه رفتار های بچه گونش کمکم کنید لطفا چیکار کنم ارتباط مامانم و مامانش کمتر بشه؟

اگه امضامو دیدی برای رسیدن حاجتم صلوات بفرست❤

چشه

خیلی گیر میده بهم خسته شدم از دستش ، اعتماد به سقف داره حالا نمیخوام غیبت بکنم یه خط بدی داره که نگوووو بعد خط دیگران رو مسخره میکنه میگه فلانیو ببین خطش چقد بده خودش یهو میبینی نمره ریاضیش شده ۱۶ ۱۷ نمره بقیه دوستام رو مسخره میکنه بهشون میخنده

اگه امضامو دیدی برای رسیدن حاجتم صلوات بفرست❤

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب به مامانت گفتی رفتاراشو، که اذیت میشی؟

اصلا درکم نمیکنه مامانم ، حقو به اون میده ،هر روز به مامانش حرف میزنه، ابن شکلی اون بهم نزدیک تر میشه

اگه امضامو دیدی برای رسیدن حاجتم صلوات بفرست❤

اصلا درکم نمیکنه مامانم ، حقو به اون میده ،هر روز به مامانش حرف میزنه، ابن شکلی اون بهم نزدیک تر میش ...

خب ی دوست دیگه که خوب باشه جایگزین کن و بیشتر وقتتو با اون بذار خب اصلا محلش نده وقتی مامانش میاد برو بیرون یا جایی یا بگو کار دارم یا برو دوش بگیر 

رفته بودیم تالار مدرسه ، به زور مامانم مجبور شدم به خاطر دعوت مامانش سر میز اونا بشینم ، چاره ای نداشتم روز قبلش مامانم کلییی منو دعوا کرد که تو بایددد بری پیش اون بشینی اون مامانش دعوت کرده گفته بیای حتما ، منم برای اینکه دو تا دیگه از دوستام جایی نداشتن و کل تالار پر بود و صندلی پیدا نمیشد دیگه مجبووور شدم اونا رو بیارم سر میز خودمون، ساده بگم براتون، این میز به اندازه  4نفر جا داشت ولی وقتی آوردم کلی سرم داد زد که جانداریم چرا داری انا رو اضافه میکنی ؟ اون تایم ارتباطم باهاش کم بود هی هی میخواست تنهام کنه تا مجبور بشم برم پیشش جلوی همه سرم داد زد😢

اگه امضامو دیدی برای رسیدن حاجتم صلوات بفرست❤

 رفته بودیم تالار مدرسه ، به زور مامانم مجبور شدم به خاطر دعوت مامانش سر میز اونا بشینم ، چاره ای نداشتم روز قبلش مامانم کلییی منو دعوا کرد که تو بایددد بری پیش اون بشینی اون مامانش دعوت کرده گفته بیای حتما ، منم برای اینکه دو تا دیگه از دوستام جایی نداشتن و کل تالار پر بود و صندلی پیدا نمیشد دیگه مجبووور شدم اونا رو بیارم سر میز خودمون، ساده بگم براتون، این میز به اندازه  4نفر جا داشت ولی وقتی آوردم کلی سرم داد زد که جانداریم چرا داری انا رو اضافه میکنی ؟ اون تایم ارتباطم باهاش کم بود هی هی میخواست تنهام کنه تا مجبور بشم برم پیشش جلوی همه سرم داد زد😢

اگه امضامو دیدی برای رسیدن حاجتم صلوات بفرست❤

۱۷

بهترین کار اینه که با هاش کات کنی و اینو باید به مامانت محترمانه بگی که رابطه منو دوستام به شما مربوط نمیشه

و واکنش دوستت که سرت داده زده تو هم میتونستی که خیلی منطقی از این به بعد جواب بدی و نترسی

بعد دو سال سرطانو شکست دادم✌️🎗❤️

بهترین کار اینه که با هاش کات کنی و اینو باید به مامانت محترمانه بگی که رابطه منو دوستام به شما مربو ...

خیلیییی ممنون از راهنماییتون

اگه امضامو دیدی برای رسیدن حاجتم صلوات بفرست❤

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792