انقد یمدت تو مضیقه بودیم که الان کارم شده فقط غصه پولو خوردن،چون دلم نمیخاد به هییییچ قیمتی به اون روزا برگردم...
الان من هفته دیگه زایمانمه،احتمالا البته،مامانم هم خونه ماست تا بعد زایمانم وکلی مهمون و...
یعنی باید پول خوبی دستمون باشه
شوهرمم ی کارت داده هی پول میزنه ولی باز برمیداره و میبره تو ارز دیجیتال و به سود خوبی هم میرسه هربار،ولی بخاطر طمع بیشتر هربار گند میزنه توش و دوباره از نو...
منم با هر ضرر کارم شده فقط گریه
هر خریدی که برای خودم میکنم میمیرم از عذاب وجدان که کاش پولشو پس انداز میکردم برای روز مبادای خودم وبچم،و زورم میگیره که شوهرم واقعا داره سود میکنه،ولی چرا هربار خرابش میکنه،چرا نمیخاد یمدت راحت زندگی کنیم،چرا نمیخاد من مثل بقیه زنا فکر خودم و بچم و چیتان پیتان خودم باشمو زندگی کنم
چرا باید همش حرص وجوش بخورم مریض شدم از حرص زدن
مادرم هر روز میگه بسه انقد حرص نخور پول میره برمیگرده،ولی نمیدونه من روزی بوده که بزور یه ده تومنی از تو کیفم پیدا کردم که فقط نون بخرم واون روز گرسنه نمونم،الان که چندین میلیون توکارتمه وچند وقتیه اوضاع بهتره چجوری دق نکنم وقتی پولا از دست میره وشوهرم اینجوری حماقت میکنه،مامانمم قبلا ساپورتم میکرد ولی دیگه اونقد توان نداره
خودمم وهرکار شوهرم بکنه
چیکارکنم همین مبلغی که دستمه حفظ بشه چیکارکنم انقد حرص نزنم خیلی نگران آینده مونم