من تو بازار یه آقایی افتاد دنبالم و با دوچرخه میگشت و حرفای زشتی میگفت خدا میدونه چطوری از دستش در رفتم شانس اوردم سریع از چهار راه رد شدم اومد رد بشه سبز شد کم مونده بود ماشین بزنتش منم سریع در رفتم اولین تجربم بود به شدت ترسیدم و استرس گرفتم رسیدم خونه برا مامانم تعریف کردم کلی دلداریم داد گفت پیش میاد واسه همه خاطرات خودشو خاله هام رو موقعی که مزاحمششون شده بودن تعریف کرد که آرومم کنه ولی هنوز اون خاطره بعد موقع بیرون رفتن تو ذهنم هست تو شهر من ساعت ۵ عصر تاریکه و شبه دیگه حتی جرعت ندارم مثل قبل ۵ تا ۸ برم بیرون به عنوانی که شلوغه بگید این جور مواقع چیکار میکنین
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
جا خلوت نبود وسط بازار بود به خیال اینکه جرعت ندارن وسط بازار مزاحم بشن خیالم راحت بود که گند زده شد بهش همین جوریشم جرعت ندارم تنهایی برم تو حای شلوغ چه برسه خلوت💔
مردم صدا میکنمبخدمتش برسن دادوهوار از دخترای ترسو خوشم نمیاد باعث میشن مردای الت سرگردان پررو شن
تو یه شهر کوچیک که اوازت همه جا میپیچه نمیتونی شالاتان بازی و سر صدا کنی که بگن دختر فلانی لابد خراب هست که دنبالش میوفتن در صورتی که من فقط از اژانس پیاده شدم با هیچ کسم کار نداشتم راهم میرفتم