من و خانواده شوهرم تو یه ساختمونیم ، طبق معمول خواهر شوهرمم خونشون بود یه بچه مشکل دار داره ، من و پسرم داشتیم از اسانسور میرفتیم پایین اونم افتاد دنبال ما بعد که پایین رفتیم و کارمو انجام دادم اونو دیگه ندیدم فکر کردم دوباره برگشته بالا خونه ، منم برگشتم خونمون نگو رفته بود ته کوچه یه اقا پیدا کرده بود اورد جلوی در
خواهرشوهرم داد و بیداد که تو راهرو که گاو انگار با اون رفت پایین یه خبر نداد
منم رفتم از حقم نتونستم دفاع کنم فقط گریه کرردم گفتم شانس ندارما من ندیدمش فک کردم برگشته خونه من چه میدونم رفته سرکوچه ، بجذریم که تند تند بچه هاش خونمون پلاس هستن و کلی خوبی بهش کردم بعدش اومد خونمون ازم معذرت خواهی کرد ولی به دردم نمیخوره به من تو راهرو بلند گفت گاو
مهمون هم داشتن اونم شنید تو خونه
خداروشکر شوهرم پشتمه چکار کنم