واااای 😁😁😁
تازه گوشی مد شده بود شوهر خالم گرفته بود.
واسه اینک پز بده میبست ک کمربند شلوارش ازین نوکیا ها.
بعد هی تو جمع میگفت :انقد خوبه این موبایله میتونم باهاش مسیچ بدم.بییااااید نگااا کنید توش عکسم داره.چند تا عکس بادکنک و اینا 😁😁
مام میگفتیم خووووشبحاااالش
بعد وقتی پنکیک مامانم تموم شده بود ازینا بود ک آینه داره درش باز میشه.
میرفتم بیرون الکی میذاشتم تو کیفم بعد الکی درمیاوردم باهاش حرف میزدم جوری ک کسی نفهمه فک کنه موبایله 😁😁😁😂😂😂😂
وااای یادش بخیر بچگی