یه بار با خواهرم داشتیم از در مغازه ای رد می‌شدیم وایستاد روسریشو جلو شیشه در درست کنه یه کم بعد گفت بیا ببین مرده چی میگه خودمون چسبوندیم به شیشه دیدیم مرده از تو مغازه یه ساندویچ دستشه هی به ساندویچ اشاره میکنه بعد به خواهرم
مرده فک کرده بود خواهرم گشنشه از پشت شیشه میگه ساندویچ تو بده به من 😂
یه دختر خاله دارم خیلی باحاله رفته بودیم مسافرت با مامان بزرگ و خالم اونم پوستش سبزع بود مدام درحال کرم زدن خلاصه رفته بودیم جایی تفریح بین راه کلی پسرم اونجا بود برگشت ب من گفت کرمم چطوره منم گفتم کرمت پاک شده بعضی جاهاش مونده اونم سریع رفت بساتشو اورد با چادر مامان بزرگم وسط ملت گذاشت رو سرش و رفت زیرش شروع کرد ب کرم زدن 😶🙄 خلاصه یهو چادرو برداشت گفت چطوره 😃خدا ازت نگذره دختر یادت افتادم حتی ب مژها و ابروهاشم زده بودکرم انگار سرشو کردن تو کیسه ارد زیر چادر تاریک بود فک میکرد سفید نشده 😑😐 یهو مامان بزرگم اومد گف این چشه کی اینجوریش کرده 😶 خلاصه فهمید کرم زده دختر خالم جلو همون پسرا زدش و اب داد گف بشورش
من ی دوستی داشتم ی کم خیلی شوخ بود ی بار اشتباا کردم باهاس رفتم خرید این به جای ...همه مانکنا دست میزد و قاه قاه میخندید بعد ی بار مانکنه مرید بالا نگو صاحب مغازه بوده داشتا مانکناشو درست میکرده که تا دیده ما داریم رد میشیم صاف وایساده تا ما رد بشیم بنده خدا کبود شدا بود
البته این خاطره خودم نیست همسایه تعریف میکرد
اره مامان بزرگم کلا گیر میداد خیلی یبارم مد شده بود اون مدل گشوارهایی ک پر بود بزرگ. منم خیر سرم یکیو انداختم تو گوشم رفتیم خونه مامان بزرگم تولد داییم بود کلی هم مهمون. داشتن چون داییم تک پسر بود ....خلاصه همه دور هم بودیم من بی شانس کنار مامان بزرگم نشستم یهو برگشت گفتش این چیه تو گوشت منم باخنده گفتم گوشواره جدیدع قشنگه 🙃 شت صدای سیلی بود ک مادر بزرگم زد فک میکردم داره شوخی میکنه خندم گرفت اونطرفمم گفت شت سیلی دومی بود گفت حالم بدشد بال مرغو از گوشت دربیار 🙄ابرو نزاشت مرد و زن کبود شدن و جرات نداشتن بخندن
