اینو تاحالا تو عمرم جایی نگفتم ینی خیلی خجالت میکشم برا اشنا بگم
ولی برا شما میگم یبارم رفته بودم خرید یه نکبتی پشت سرم را میومد و هی خوشگله پیس پیس و از اون کارای خز میکرد منم برگشتم گفتم تاحالا قیافه خودتو تو ایینه دیدی
اون عوضیم گفت تو چی تاحالا دماغ خودتو دیدی عین پیپ میمونه 😐عوضی بخدا حلالت نکردم من چندسال دنبال این بودم دماغمو عمل کنم بخاطر همین حرف
این خاطره برا خودم نیست
یه نفر تعریف میکرد رفته بودیم فاتحه رسونی خونه یکی از فامیلای مامانم.بعد همه نشسته بودن ساکت و آروم یهو یکی سرشو از تو آشپزخونه کرد بیرون داد زد کبرا بیا تو که پوسته روی ماستو دوست داری لیس بزنی بیا این در ماست و باز کردیم پوستش برا تو . دختره میگفت به مامانم گفتم پاشو برو این فامیلاتو جمع کن آبرومونو بردن مامانش گفته نمیخوام برم میخوای همه فک کنن کبرا منم 😄😄😄😄😄😄
تو بازار چادر مادرم به حساب گرفتم یه بازار گشتم دو ساعت بعد دوساعت فهمیدم مادرم نیست بنده خدا میخاست نترسم همه جا منو نشون میداد مادرم پیدا کنه من متوجه نمی‌شدم
با دختر داییم شب رفته بودیم پیاده روی
هندونه قبلش زیاد خورده بود یهو جیشش میگیره رفتیم داخل یه کوچه کشید پایین دقیقا همون موقع در خونه روبروش باز شد دوتا پسر جوون صحنه رو کااامل دیدن🤣🤣🤣🤣
بقیه شو حدس بزنین
خالم میخواست ب یکی بگه زنده باشید
گف زنده سلامت نباشی🤣
