حدود یکسال پیش رفته بودم دم ای تی ام پول بگیرم جا نبود شوهرم پارک دوبل کرده بود داشتم پول میگرفتم که یهو یه خانمی حدودا چهل ساله اومد پیشم گفت خانوم من تو کارتم 5000 هزار تومن پول دارم فیششم نشونم داد بعد گفت یعنی بانک این 5000 تومنو بهم میده منم گفتم نه نمیده اونم با یه قیافه ناراحت گفت میشه برام امتحان کنی منم با اینکه عجله داشتم گفتم باشه وامتحان کردم همین جور که داشتم رمزو میزدم خانومه شروع کرد به صحبت که پدرم مریضه هزینه داروهاش زیاده الان داروهاش تو داروخونه فقط بیست تومن کم دارم خدا کنه این 5 تومنو بانک بده بقیشو از کسی قرض بگیرم بابام درد داره و اینا بعد که ای تی ام پول نداد زنه خیلی ناراحت شد منم گفتم بنده خدا احتیاج داره بیست تومن از کیفم دراوردم دادم بهش اونم اول تعارف کرد ولی بعد گرفتو تشکر کردو رفت بعدم اومدم تو ماشینو واسه شوهرم تعریف کردم اونم گفت خوب کاری کردی بنده خدا حتما احتیاج داشت