2777
2789
عنوان

خونه من شده تفریگاه خانواده شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 150142 بازدید | 896 پست
چجوری به من زنگ‌نمیزنن که

خواهرشوهرم خیلی فوضول و پررو ازیناس ک ب همه چیت کار داره،،ی شهر دیگس هروخ میاد چنروز میمونه و چرخشی خونه همه میره ،چنبار اومد خونه من واس خودش میرف سر لباسام و هرکودوم دوس داشت میپوشید و خودش پا میشد هرغذایی دوس داشت درس میکرد و از خونه خودشم راحتتر بود(همیشه هم با دخترش میومد)تا یکبار اومدم دیدم نو ار به داشتیشو انداخته تو توالت فرنگی و‌گیر کرده و ....دیگه خون جلو چشامو گرف از قبلم ک روشون لج داشتم ، رفتم تو اتاق ساکشونو گرفتم بردم از رو تراس پرت کردم پایین گفتم برید بیرون 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دفعه بعد شوهرت یه ساعت قبل زنگ زد بگو مامانم دعوت کرده 

خونه نیستم رفتم کمک مامانم یا دارم میرم 

یا چند روز زودتر بهشون بگو فلان روز میاییم خونه تون 

بهونه آوردن رو‌نده بهشون

روایت داریم عزیز دلم که مهمان اگر بیشتر از سه روز تو خونت باشه صدقه حساب میشهمهمان رحمت خداس و روزی ...

اهان متوجه منظورتون شدم بله کاملا حرفتون رو قبول دارم یه سوال دارم ازتون چجوری این متنه که نوشته یه صلوات مهمونم کن رو پین کردین؟ 

۵ تا صلوات به نیت ظهور اقا امان زمان بفرست هم تو صواب میبری هم من✋🏻🩷
خودت میخای همچی دسته خود ادمه تجربش داشتم میگم

ن عزیزم منم مث ایشون بودم.اگرم چیزی میگفتم متهم میشدم ب اینکه بدش مباد مهمون میره خونه ش

۱۶.۱۷سال اینکارو کردن با من بخصوص ۱۲سال آخر 

هروز ب بهانه دکتر اینجا بودن

بعد میرفتی سمت اونا ،یکی تعارف نمیکرد بری خونه ش.خواهرش هر ماه یا ۴۰روز یکبار دو هفته تا ۱۵روز خونه من میموند ۴نفر بودن .من تو گرما تابستون نمیتونستم ی لباس راحت بپوشم .بچه کوچیک داشتم خیلی اذیت میکردن منم اصلا چن سال نرفتم شهرستان. تا اینکه بعد ۷سال ۳ بار ب فاصله ۷.۸ماه تا ۱سال رفتم واسه مراسم ختم و عروسی دیدم شوهرش مارو دید روشو برگردوند رفت خونه ش،حتی سلام علیک هم نکرد ،بعد همچنان میومد خونه من منم بار آخر تحویلش نگرفتم،باز اومد تا اینکه ی اختلافی بین خودشون پیش اومد بار آخر ک اومدن شوهرم خونه نموند مارو هم برد اومدن پشت در موندن ،فعلا ک دیکه نیومدن ولی خیلی پرروتر ازین حرفای خودش اینجا خونه داره نمی‌رفت خونش،میومد سراغ من بدبخت ،برادرزاده شم مدام تو سر من بود منم ی بار ک رفتم شهرستان دعوتم کرد نرفتم ب خانواده شم گفتم این آدم پیامای ناجور بمن داده من دیگه نمیخام باهاش رفت و آمد کنم بهش بگید ،۱۱ساله باهاش سر کارایی ک کرد حرف نمیزنم خونه ش نمی‌رفتم ولی با کمال پررویی جم میشدن با همون خواهر شوهرم میومدن خونه من که هیچ طلکارم بودن،اگر خدا بخاد انگار فهمیده ک نباید بیاد بعد اینهمه عذابی ک بمن داد .الان نمیان دیگه .نمیشه که من فقط سرویس بدم بقیه بی محلی کنن بهم تازه برن پشت سرم حرفم بزنن که غذاش فلان بود رفتارش بهمان بود.ما اونوری میریم ی نفر تعارف بهمون نمیکنه ولی همش باید سرویس بدیم.خود شوهرمم طرفدارشون بود و من نمیتونستم اعتراض کنم.

مادرمن پنجاه سال خانواده شوهرشو پذیرایی کرد. الان پادرد و دست درد داره.

۲۱سال پذیرایی کردم آخرم متهم شدم ب اینکه این بدش میاد میری خونه ش،بخدا ک جز احترام کاری نکردم،بعد من سالهاست خونه خواهر و برادرشوهر ندیدم.

نمیدونم چرا بعضی خانواده شوهرا فکر میکنن صاحب خونه ی اصلی خودشونن میتونن هروقت خواستن برن بیان بریزن ...

پسر برادرشوهر من جوری رفتار می‌کرد انگار شعبه دوم از خونه شو اینجا زده،کاملا حق بجانب و پررو

کاش مادر‌شوهر‌میومد سه تا جاری گردن کلفت با بچه و شوهر میشینن پا میندازن پشت پا تخمه میشکوننمیریزن م ...

با شوهرت صحبت کن.بگو برادران زنشون و ملکه وار میارن مهمونی ،تو منو کلفت وار در خدمتشون قرار دادی،من دیگه خستم نمیکشم.

کاش مادر‌شوهر‌میومد سه تا جاری گردن کلفت با بچه و شوهر میشینن پا میندازن پشت پا تخمه میشکوننمیریزن م ...

ب جاریست رک بگو شما همش مهمونیا کی میخاید میزبان باشید اینکه همش شده آمد ،ما رفتی نداریم 

بیین خانواده شوهر منم همیننالان کنترل کردم چند تا راه حل بهت میدم چون رو آدمهای مختلف یه حرکت جواب ن ...

ای خواهر من ماهی ،۴۰روزی ی بار دو هفته ازین مهمونا داشتم تازگی ی کم خلاص شوم،بهش میگفتم چرا نمیری خونه خودت)خودش اینجا خونه داشت(تا ۴.۵سال میگفت شیرآلات نبستیم،پکیجش وصل نیست،آخر ک همش تکمیل شد میگفت ازونجا خوشم نمیاد،اصلا هیچ جوره نمیفهمید ک باید بره

نه همسرم میگه عزیزم فکر کردی مردم‌بیکارن بمونن خونه منتظر‌ تو!!؟با پنبه سر‌میبره با یه عزیزم پوستت ر ...

خب این باز ب مادرشوهرم بگو من خستم از دست جاریم، تو ناراحت نشو من میخام باهاشون سرد رفتار کنم.بعدم رک ب جاریست تیکه بنداز بگو خوب هر ماه خودتو میندازی اینجا،دو روز بشین خونت شاید مام خواستیم بیایم

عزیزم خیلی واضح بهشون بگو ، بگو هر رفتی اومدی داره منم دوست دارم بچه هام با دختر عمو پسرعمو و بچه های عمه هاشون بازی کنند ، بگو بچه ها یک سره به من می گن چرا خونه خانواده بابا نمی ریم ‌ 

خیلی راحت این دفعه که اومدن ، بایک زبون نرم تر و بهتر از این که من گفتم بیان کن خواسته ات رو 

حتی می تونی یاد بچه هات هم بدی بگن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792