کاش مادر‌شوهر‌میومد
سه تا جاری گردن کلفت با بچه و شوهر
میشینن پا میندازن پشت پا
تخمه میشکونن
میریزن
میپاشن
میشاشن
میرینن
دوتا گزینه آخر رو قسم‌میخورم بچه هاشون کوچیکتر بود انجام میدادن
رفتم روانپزشک وسواس شده بودم
انقد دارو خوردم
تا بهتر شم
همسرم حاضره جون بده برا داداشاش
حتی مادر شوهرم از رفتارشون ناراحته ولی جرات اعتراض نداره
بیین خانواده شوهر منم همینن
الان کنترل کردم
چند تا راه حل بهت میدم چون رو آدمهای مختلف یه حرکت جواب نمیده
اول کم محلی: اومدن اصلا لبخند نزن ، برو تو اتاقت کم بیا بیرون ، آشپزی رو بنداز گردن خوشون (مثلا اگه خواهرشوهرت یا جاری دست‌پخت هم ندارن الکی بگو فلان غذات خوشمزه است تو درست کن تا زیاد بهشون خوش نگذره و تا نیومدن تو الکی خوت رو مشغول کن ولی غذا نپز) اصلا تحویل نگیر و باهاشون هم کلام نشو اگه چیزی پرسیدن فقط کوتاه جواب بده
دوم : خودت چند بار سر زده و بدون دعوت پاشو برو بعد به شوهرت هم بگو بیا من فلان جام ( اصلا کمک نده ، اگه کسی داری مثلا خواهری داری که پایه است با خودت ببر تا بیشتر معذب بشن(
من درکت میکنم مهمونی که خودش خودشو دعوت میکنه خیلی بده واقعا آدم کلافه میشه
تازه مهمونهای من شبم میخوابیدن و من صبحش میرفتم سرکار
در این حد بیشعور
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
