از مادرشوهرم خوشم نمیاد همش با قصد و غرض و تیکه حرف میزنه

ببین به معنای واقعی کلمه برات مهم نباشه وگرنه داغون میشی. من الان یاد گرفتم که واقعا این آدما هییییچچ اهمیتی برام نداشته باشن انگاری یه نفر پشت پنجره تقلا می کنه که در رو باز کن بیام تو ولی من اهمیت نمیدم و اون رو به حریمم راه نمیدم. مادرشوهر منم من رو تنها گیر میاورد بهم تیکه مینداخت و من تا مدت ها خودخوری می کردم چون عادت به این مدل روابط نداشتم فکر می کردم به یکی احترام بذاری مشکلی پیش نمیاد اما نمی دونستم بعضی آدما ذاتا مشکل دارن و واقعا نمی فهمن که رفتارشون چقدر زشته دیگه الان فقط حس دلسوزی می کنم نسبت به کسی که سن و سالی ازش گذشته اما هنوز دلش سیاهه و امیدی هم به بهبودش نیست و عمر زیاد کرده اما هیچی یاد نگرفته 

فقط کم محلی کن و کار خودتو بکن اگه حرفی بزنی نقطه ضعفت دستشون میاد و اذیتتون میکنن پس سکوت کن ولی محل نده همون کار قبلتو ادامه بده یعنی حرفات برام اهمیت نداره

همون رفتارت از صد تا فحش بدتر بود

کار بسیار بجایی کردی 

دفعه بعد هم همینکار رو کن کم کم میفهمه

نهایت نهایتش بهش بگو خداروشکر شما که دارید مگه ندارید که منتظرید بچه ها براتون وسیله بگیرند؟

با بی حوصلگی بگو حتما داره که میاره دیگه میفهمه چیزی ازتو بهش نمیرسه ناامید میشه😁

شما که گفتین تو یه ساختمون هستیم