2777
2789
عنوان

مادرشوهر من باید مثل سگ جون بده

| مشاهده متن کامل بحث + 13200 بازدید | 186 پست
نمیدونم چرا از حرکت اسی چرا خوشم نیومد هرچی باشه مهمون خونش بودن میذاشتی بعدا ازش گله و شکایت میکرد

منم  خوشم نیومد خیلی بد و زشت با مهمون رفتار کرده 

اگر من بودم حداقل احترام موی سفید و مهمون بودنش و نگه می داشتم  و بعدا بعد از رفتن شون  زنگ میزدم محترمانه میگفتم  مادر من اونشب شنیدم راجبم چیا گفتین خیلی دلم ازتون شکست لطفا دیگه بیایید دوری و دوستی در پیش بگیریم 

یه خواننده ی سایت سالها خاموش .....

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یعنی هرچی گفت من جوابشو دادم. پدرشوهر و شوهرمم پشت من درومدن. شوهرم گفت یدونه ماشین نداریم یه مسافرت ...

اسی جان خدا رو شکر که حداقل پدر شوهر و شوهرت طرفدار شما شدن من چنین اتفاق مشابه ای افتاد همه پشت هم بر علیه من رفتار کردن

شما هم به بزرگی خودت ببخش مادرر نادونی کرده ی حرفی زده جوابم گرفته اعصاب خودت بیش از این خورد نکن 

در کل به شدت موافق اینم که آدم حرفشو بزنه،،چون اگه نگه سر دلش میمونه و همش تبدیل میشه به کینه و نفرت ...

اخه برگشت گفت پدر مادرت چی دادن چی از خونه بابات اوردی. منم چون واقعا پدرم همه چیز تا چوب کبریت داده بود گفتم هرچی لیاقتم بود و داد متاسفانه باید در حد لیاقت شما میداد مثل عروس دومیت که هنوز یه دست تشک ندارن پسرت رفته مبل خریده تختشو .

اخه چرا اسم پدر مادرمو وسط میکشه. میگه ماشین دادن چی دادن گفتم اخه چی هستین چه لیاقتی داشتبگین که ماشین بدن. 

اخه ببین حرفاش نرمال نیست که نرمال جواب بدم

برگشته میگه پدر مادرتو چی دادن بهت چی اوردی منم امپر چسبوندم. گفتم شکر خدا تیر طایفه گدای شما بیشتر ...

من یک بار تو عمرم با مادرشوهرم بعد ۷ سال زندگی و حقارت هایی ک بسرم دراوردن دعوا کردم. بهم گفت تو هیچی نداشتی تو خونه بابات من هی طلا کردم ب سرو وضعت رفتی قروختی دادی خونه زدی ب نامت.... هر جی طلا تو خونه پدریا داشتی همه میگن مادربزرگت بهت داده. ینی تمام زحمتهای ۷ سالم. تمام طلاهایی ک بابام  برا خریده بود با هزار تا سختی و گرفتاری. رو با ی حرف ب قنا داد. جالی اینجاست پسرش ک همسر بنده میشه جلو مادرش میگه تو دیگه بدرد بخور نیستی. 🤪🤪🤪🤪

 

برای کسانی که دوستشان داری نوری باش🌱
کاش می‌فهمیدم مادرشوهرا دقیقا چه مرگشونه اکثرا شوهرای خودشونو ذلیل کردن حالا افتادن به جون عروسا

بخدا دقیقا 

ببین پدرشوهر من ی شبم خونه نیست همممممش سر کاره بدبخت بعد ی ماه میاد خونه مادرشوهرم همش باهاش دعوا میکنه 

امان از روزی که یکی از پسراش ی ذره کار کنه خسته بشه این هی غر میزنه فلانی بدبخت خسته شده پیر شده ماساژش بدین

واسه چند لحظه آرامش اومدم اینجا و در نتیجه حوصله بحث ندارم .شما درست میگی تمام !           اگه امضام رو خوندی و دوباره ریپلای زدی یعنی مشکل داری خودتو ب دکتر نشون بده
اسی جان خدا رو شکر که حداقل پدر شوهر و شوهرت طرفدار شما شدن من چنین اتفاق مشابه ای افتاد همه پشت هم ...

انقد گریه کردم سردرد گرفتم. بخدا من از وقتی عروسشون شدم چون بچه بودم ساختم با هرکاری که کردن. هیچی نگفتم .من سپردمش به خدا. هرروزش جهنم و جنگه. و من هرروز میگم خدایا تو بزرگی. باید بیشتر ازینا بکشه. زبونش ...آخ اون زبونش....

مادرشوهر من تا میفهمه شوهرم یه خلال دندونم جابه جداکرده میگه مگه مرد کارمیکنه بعد مث اسب ازشوهر خودش بیگاری میکشه.. ازمن واقع کارسنگین داره و انتظارداره پسرش دستور بده منم قشنگ دوورشدم

کاش می‌فهمیدم مادرشوهرا دقیقا چه مرگشونه اکثرا شوهرای خودشونو ذلیل کردن حالا افتادن به جون عروسا

منم پسر دارم همه ترسم شده اینکه اینقدر منفور بشم از مادرشوهر خودم خیلی خوردم و اون اصلا نمیدونه که چقدر تو زندگی من مخرب بوده ...فکر می‌کنه خیلی خوبه و من پرتوقع هستم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792