عموهام ارث عمم رو بالا کشیدن و از ماهم کلی پول خوردن البته
عمم از ناراحتیش می گفت بابام گفت فلان قدر از فلان خونه خودم میزنم به نامت ابجی و نمیدونم من برات جبران می کنم و..
بابام خیلییییی پول رو بذل و بخشش می کنه با همه همینه
برای خودمونم دست و دلبازه
حالا عمم هم وضع شوهرش خوبه از ما بهترن
هم کلی مامانمو با زبون ماریش اذیت کرده
گوشی رو روی مامانم قطع می کنه، دستوری حرف میزنه
من باشم جرعت نداره از من میترسه
تو اشپزخونه بعد این حرف بابام من و مامانم ده ثانیه تو سکوت به هم نگاه می کردیم اینطوری 😐😐😐