سلام عزیزم
دخترم نمیدونه اعتیاد شوهرمو الانم که کار میکنه شوهرم ،وخب دخترم خبر نداره که من چجوری دارم خونه یا چیز دیگه میخرم من کلا چیزی درباره کارام به کسی نمیگم مثلا دباره بیمه هایی که ریختم تو بیمه عمر یا بیمه تامین اجتماعی که واسه سه تامون میزیزم در باره وام های صندوق نه شوهرم نه دخترم خبر ندارن از جزییات ودخترم فک میکنه من وشوهرم باهم همه کار میکنیم ...و حتی من درس میخوندم اینا خبر نداشتن هیچکدوم واینکه کسی که اعتیاد داره به حرف زدن نیس من بگم برو ترک گن اونم بره ولی میدونم این اتفاق می افته چون برای خداکاری نداره شوهرمنو پاک از مواد کنه اخراشه دیگه تموم میشه میدونم...
درباره اینکه دخترم از من یاد می‌گیره واقعا درست میگید چون من الگوی دخترمم ولی این درصورتیه که مادر تو سری خور باشه وبعد این همه تلاش هیچی نداشته باشه اما من اینجوری نبودم من تو خونه وزندگیم خییییییلی به دخترم وشوهرم عشق میدم محبت میکنم ولی عین حال خیلی جدی هستم به موقع وحتی شایدم دیکتاتور باشم ...
ومن پیش همین مردی که اعتیاد داره رشد کردم اگه کل داستانم کامل بخونید متوجه میشید عزیزم...
باور کنید الان کلا دستم خالی شده
اولا که ماه پرخرجی بوده
مهرماه ماه مدرسه اونم ۴ بچه مدرسه ای
پرداخت اقساط ویماد
پرداخت اقساط لباسشویی
مرداخت دو بیمه عقب مونده همسرم
بستری همسرم
و پر کردن یخچال برای مهمانان
و هزینه ایاب ذهاب
نه برادر نه خواهر هیچکدام‌پیشنهاد کمک ندادن
پسر داییش گفت پول لازم داشتی بگو.. ولی من نگفتم چون به بدهی ها اضافه میشه...
الان واقعا هیچی نمونده صفر صفرم
فردا حقوق میدن یه نفسی بکشم.
برای خودم خیلی متاسفم .
شکایت کردم ابلاغیه دادن
ولی خب من خیلی تنهام کسی پشتم نیست
موندم و ساختم و ذره ذره طلا خریدم
الانم قصد دارم با طلاهام یه خونه بخرم
اسمشو بذارم خونه ی بابا...اخه من بابا مامان ندارم برادرام ایران نیستن خواهرم ندارم
برای روزایی که بی پناه میشم و در به روم باز نمیشه.. برم اونجا..
من اصلا اعتمادی به این‌مرد ندارم
عزیزم من واقعا شوهرم ودوست دارم واینو خودم میدونم ...
وبازم میگم اعتیاد بیماری هست من کلی دربارش خوندم کلاس رفتم ...درباره اینکه حال خوب وبد من وابسته به کسی نیست من اگه قرار باشه حال خوبم یا بدم وابسته به هرکسی باشه چطور میتونم زندگی کنم وآرامش داشته باشم وقتی حال من وابسته به همه چیز وهمه کس باشه این یه جور میشه شرطی که هر وقت شرایط وادما باب میل من باشن منم میتونم خوب باشم مگه من میتونم باب میل همه باشم تمام آدما باهم متفاوت هستن وخصوصیات و نقص های متفاوت دارن وهیچ کس هم نمبتونه کسی وتغییر بده به شکلی که خورش می‌خواد من فقط میتونم خودمو تغییر بدم واینجوری که میخوام زندگی کنم وبرای هدف هام تلاش کنم ...منم از خودم نگذشتم فقط برای هدف ها خواسته هام تلاش کردم واونارو بدست آوردم وتو همین زندگی درس مو خوندم منی که تا کلاس پنجم خونده بودم اگه حال من وابسته به شوهرم بود میتونستم برم ادامه تحصیل بدم یا کلی کلاس برم ومدرک بگیرم جواز بگیرم کار شروع کنم؟نه واقعا نمی‌تونستم من اگه یادتون باشه اولش واسه خودم وقت گذاشتم رفتم کلاس وکلی کتاب خوندم فقط برای آرامش خودم نه کسی دیگه چون من یه بار زندگی میکنم وروزا میگذره میره چه حالم بد باشه چه حالم خوب پس تصمیم گرفتم اول به روح وروان خودم وقت بزارم بعد استارت زدم...
خانما من شاغلم شوهرم هم بهم پول میزنه هر از گاهی پولام جمع میشه ۲۰ تومن اینا زود خودم لو میدم به شوهرم میگم بریم طلا بخریم اونم یا تا دیر وقت سر کاره وقت نمیکنه از طرفی دوس نداره تنهایی برم مغازه چیکار کنم؟ یه کانال دارم تو ایتا ولی میترسم از اینترنتی خرید کنم...
سلام عزیزم من تحمل نمیکردم من داشتم زندگی مو میکردم اونم زندگی میکرد،من فک میکنم اگه برادرم اینجوری بود برای همیشه رهاش میکردم میتونستم از زندگیم حذفش کنم ؟پس چرا باید شوهرمو رها کنم وقتی به من آسیبی نمیزد من کار میکردم برای خواسته های خودم اونم آسیب به خودش می‌زد نه ما وهمینطور که گفتم مرد خوب ومهربونیه نواقص داره ولی خصوصیات خوبم زیاد داره
به نطر من با این شرایط بزارید سختی بکشه طلاهاتونم همون تبدیل کنید به خونه ایی که به نام خودتون باسه
یه بار گذشت کردی مهریه رو بخشیدی جوابش چی بود حالا که تو بدترین حالت هستش باز طلبکارن بگو زنگ بزن داداشت بیاد قبض و پرداخت کنه شما اینکه دارید ۴ تا بچه رو هندل میکنی باید قدردانتون باشه نه طلبکار
