ببین خودتو و شوهرت چی جوری رفتار کردین و حرف زدین جلوی بچه که شما رو قبول نداره و حس میکنه باید یکی دیگه هم حضور داشته باشه تا احساس امنیت داشته باشه ،کنار شما حس امنیت نداره...اونم تو زمانی که بچه خدای روی زمینش پدر و مادرش هستن ...
با عرض معذرت گند زدید به روح بچه ،این بچه پس فردا به سن بلوغ که برسه ذره ای از شما اقتدار و حس امنیت نمیگیره ،البته الآنم نمیگیره ولی صدماتش رو اون زمان متوجه میشید...
تجدید نظر کن جانم ...جلوی شوهرتم بگیر ،بگو ترست رو به بچه ها انتقال نده ،لااقل جلوی بچه ها از این گفتگو نکنید .
در ضمن بزرگوار مادرشوهرت یک عمر بچه داریش رو کرده ،حالا بنده ی خدا باید الآنم نوه داری و عروس داری بکنه ؟! خدایی زور داره ...سطح توقعتون رو بیارید پایین و هی مقایسه نکنید اون برای جاریم چه کرد چه نکرد ،ما بیشتر هواشون رو داشتیم ...ذهنت رو درگیر این مسائل نکن ،بچسب به اینکه بچه هایی با روان سالم تربیت کنی .