زندگی رو ب خودتون تلخ نکنید
اگه بهش میرسیدین یه عالمه چالش های زندگی و رو شدن عادتهای ناهماهنگ اون عسق و کمرنگ و کمرنگ میکرد و عادی میشدین برا هم
من ز عشقم رسیدم و دارم تجربمو میگم
زندگی خوب فقط با صبر و گذشت ساخته میشه و عشق اول و ... کشکه
بعد گذشت ۱۲ سال
و اینکه من ازدواج کردم یه بچه دارم
اونم ازدواج کرده
الان تو خیابون ببینمش دست و پامو گم میکنم تا چند وقت بهش فکر میکنم
نه
بعد گذشت ۵ سال همین الانش دارم اشک میزیزم (:
خاطرات خوب به عنوان یه بخش شیرین از زندگیم یادمه. ولی دیگه نسبت به اون آدم احساس خاصی ندارم
هنوز تجربه اش نکردم
خب ریدم تو عشق سالها دنبال عشق بودم چه از نوع خانواده چه از بیرون هیچکس بهم عشق نداد حالا که پیرشدم فهمیدم من اصلا باید ی راه دیگه میرفتم
آره از یاد میره
فراموش نکردم ولی فهمیدم روانی بود
هنوز عاشق نشدم
نه
ن هرگز ازدواجم کردم بازچشمم دنبالشه هعیییی
تا حالا فکر کردین ک شوهرتون هم عشق اولش یادش نره و همش ب اون فکر کنه چقد دلتون میشکنه؟؟؟
پس بیخیالش شید کلا
عاشق زندگی و شوهرتون باشید😉
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
