عزیزم... چی بگم همین منم...
من از کلاس سوم دبستان چادر دوس داشتم سرم میکردم.. نمیدونم چرا دوستش داشتم...
بعد سرمکه میکردم همینایی که ایراد دختر خودشون میگرفتن اگه چادر سر نمیکرد منه بچه کوچیک که میدیدن سرم میکردم مسخره میکردن و همش بهم میگفتن اخوند.. منم بچه بودم اصلا نمیفهمیدم اخوند چرا بهم میگن🤦🏻♀️😂بعد فهمیدم جون چادر سر میکردم و برام حکم بازی داشت😐😐😐درصورتی وقتی کوچیک تر بودم همین ادمی که بهم میگفت اخوند من چون خیلی لباس عروس دوست داشتم دامن کوتاه بود با خشم بهم نگاه میکرد(اقوام مریض )
خلاصه بزرگ شدم و داشنگاه رفتم.. دیدم هر خواستگاری معرفی میکنن طلبه هست.. دخترایی که چادرس بودن دوستم بودن یکی اش گفت همه دوستاش با طلبه ازدواج کردن ... خودشم با طلبه ازدواج کرد... اما من نمیتونستم با اصول و قوانینی که یک طلبه داشت زندگی کنم چون خب اونا اصول خاص هودشون رو داشتن حالا دل من چی میخواااست... میگفتم بعد این همه درس خوندن دل من دانشجو میخواد.. طلبه یک دختر حوزوی بدردش میخوره... از طرفی توی دانشگاه مثه ادم کش بهمنگاه میکردن🤦🏻♀️😂😂😂😂دیگه سر نکردم...
اما دلممم خیلییی میخواد سرمکنم
البته منطقه زندگیم هم خیلی گرم هست جون ادم در میاد چادر سر کنه واسه زمستون خوبه...