همین
باید به عنوان یه مرد مدیریت میکرد همه چیزو نه بزاره خراب شه .
یه بار که با هم خوب بودیم
گفتم حرفایی که نظر خودته بیا تنها به بابام بزن
شایدم قبول کرد حرفاتو
گفت شب میام
تا اومد دیدم باباشم دنبالشه
اومد نزاشت پسره حرف بزنه
همه چیو خراب کرد
تازه پسرشو فرستاد پی نخود سیاه
گفت برو در بانک بیا
بعد هر چی خواست گفت به بابام
که پسرش نباشه
زنگ زدم بخش گفتم کجا رفتی
فورا اومد
ولی باباش تازه کارو خراب تر کرده بود