سلام عزیزم ما زیاد دعا و طلسم داشتیم باطل کردیم هر وقت هم مینویسن من حالم عوض میشه خوابای آشفته میبینم از شوهر و بچه هام بیزار میشم بیحال میشم بدن درد دارم انگاری صدام میکنن شبا بیدارم میکنن خواب دیدممهمون پسر خاله شوهر بودیم رفتیم حیاطشون یه درخت سیب بود بالاش چندتا مار بود میخزیدن رو شاخه ها یکیش زرد بود دهنش بسته بود گفتم به زنش چرا دهنش بستس گفت باز باشه راحت نمیشینه خوابای اینطوری زیاد میبینم لطفا جواب بده