2777
2789
عنوان

مچ مادر شوهرم گرفتم چه کار کنم 😥😥😥

| مشاهده متن کامل بحث + 179393 بازدید | 1505 پست

ی بار الکی برو بیرون وقتی شوهرتم هست مثلا ده دقیقه بعدش که مطمینی رفته بالا بعد برگرد برو خونه بدون سر و صدا وقتی دیدیش بگو اینجا کاری دارید چیزی میخوایید فلانی یعنی پسرش میده یا صبر میکردید میومدم خلاصه بهانه کاری میکنه و میره بعدچند بار تکرار کن اخرش در و قفل میکنه که سر زده رفتی بفهمه فکرکنم لو نره میاد پیش پسرش دیگه خب .شمابگو چرا درو قفل کردید حالا هرچی بگن شما بگید دلیلی نداره درو قفل کنید بعد که رفت به شوهرت بگو بازم داشت کمدمو میگشته؟؟ خلاصه اینطوری گیر بده اخرش به شوهرت اعتراض کن گوش نکرد چند بارم مامانت خونتون بود زمانی که وقت اومدن شوهرته بگو مامانت بره سر کشوی شوهرت ازقصد کاری کنه شوهرت ببینه چند بار تکرار کن خودش میفهمه زشته حرفی زد بگو مگه تو به مادرت چیزی میگی که من بگم . 

به مامانتم بگو تا پشت در رسید بلند بلند ازلباسای شوهرت ایراد بگیره که بشنوه ناراحت میشه چیزی میگه بعدا همینارو مقابله به مثل کن زشتی کار مادرش دستش میاد ادم نشد خودت به مادرشوهرت بگو یا خودتم رفتی پایین برو سراغ وسایلش هرچی ام خواستی نپرس کجاس همه جارو بگرد زیرو رو کن مثل خودش

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

والا آدم میمونه چی بگه این چه قومی بود دختر ادم قحط بود 🙄🙄🙄 حالا داداش من سه ساله ازدواج کرده تا ...

خدایا بحق خودت قسم ، از این عروسها نصیب ما نکن . الهی آمین 

مواظب گفتارت باش مبادا دلی را بشکنی و تاوانش را بدهی
والا آدم میمونه چی بگه این چه قومی بود دختر ادم قحط بود 🙄🙄🙄 حالا داداش من سه ساله ازدواج کرده تا ...

بنظرم مامانت زیادی خوبی کرده و عروستون هاااار شده و زیادی .....می کنه . من اگه بخوام خونه بخرم برای پسرم ، نزدیک خودم می خرم و احتمالا به اسم خودم .

لطف زیادی طرفو پررو می کنه.

میدونی میگن اگه میخواین عروس خوب و همه چی تمومی خدا بهتون بده ، باید پسرتون را بنده ی خوبی برای خدا بار بیارین تا خدا هم هواشو داشته باشه

اما من نتونستم این کار را درست و کامل انجام بدم و نگران آینده ش هستم.



مواظب گفتارت باش مبادا دلی را بشکنی و تاوانش را بدهی

من صفحه اول خوندم فقط تیپش چطوره مادرشوهرت اگه مذهبی هستش در جاهای که باز میکنه تو برگه حدیث های بنویس و از بدی تجسس بگو اگه مذهبی باشه کمی و شعور داشته باشه میفهمه شما فهمیدین و خوشتون نیومده و غیر مستقیم بهش فهموندین کار اشتباهش رو

🌸با کمال احترام درخواست دوستی پذیرفته نمیشه🌸
من صفحه اول خوندم فقط تیپش چطوره مادرشوهرت اگه مذهبی هستش در جاهای که باز میکنه تو برگه حدیث های بنو ...

بی سواده مادر شوهرش متاسفانه 

مواظب گفتارت باش مبادا دلی را بشکنی و تاوانش را بدهی
اسی میخوای تنبیهش کنی ؟؟؟ آیا دوربین تو خونش تو اتاق هاشو رو هم نشون میده ؟؟ اسی جان یه وایتکس بگی ...

ببخشید تزهایی از جانب ابلیس 🤕🤕🤣🤣

مواظب گفتارت باش مبادا دلی را بشکنی و تاوانش را بدهی

من میخاستم یه ایده بدم که نظر کاربرارو خوندم و پشمام ریخت

میخاستم بگم یه وسیله با ارزش مثل طلا ،ساعت و سکه از شوهرت یا خودت بردار قایم کن ( اونی که بیشتر مواقع استفاده میکنه و میدونه همیشه سرجاشه) بعد رفتی بیرون ببرش و به شوهرت بگو گم شده و چند بار این کارو بکن آخر سرم بگو میخام به پلیس اطلاع بدم و انگشت نگاری و... که بترسه 

.. همشم بگو اگه بدونم کار کیه آبرو براش نمیزارم که بترسه

🤵‍♀️💗🕊

چند بسته کاندوم بخر، بزار تو کشو، مادر شوهر معمولا به پسرشون سفارش میکنن بزار زنت جلوگیری کنه نه خودت، ببین میترکه، سوتین رنگ شاد هم که بگیری چشاش درمیاد، منم 6ماه خونه پدر شوهرم بودم تا جنس تشک منو کنترل می‌کرد، یه روز با شوهرم رفته بودم خرید یه جین لباس زیر بالایی و پایینی گرفتم با آبجیامو و زن داداشم تقسیم کنم، سهم اونا رو برداشتم شب رفتم خونه مامانم فردا عصر شوهرم گفت بیا بریم دنبال خونه اجاره ای، گفتم چرا گفت دوست ندارم بین مامانم و زنم گیر کنم، دیروز اومده خونه را وارسی کرده چرا لباس زیر جیغ خریدی، چرا کاندوم میزنی چشمت ضعیفه بهش فشار میاد، چرا مادر زنت تو تشک خاف ریخته،،، شوهرم با کمال احترام گفت بهش اوضاع مالی ام بهتر شده به فکر اجاره خونه افتادم، رفتیم یه شبه خونه پیدا کردیم، دو شب بعدش اجاره نامه را امضا کرد آخر هفته رفتیم خونه جدید، رابطمون هم خیلی تیره و تار نشد

نمیشه خریدیم واحد اونم اومد اینجا 

وسایت رو بزار تو اتاق و هر وقت میری بیرون در اتاق رو قفل کن حتی برنج و روغن و چیزای زیاد رو برار تو کمد اتاق.

روز ها یی که آرزو خانم بهترین همکلاس مریم بود مشق های کلاس اول ما قصه های امین و اکرم بود روز هایی که هم کلاسی ها شعر و لبخند بخش میکردند بوی خوب کتاب می آمد آب و آیینه بخش میکردند سفره ی پاره ی کتابم را واژه ی نان تازه پر میکرد جیب پیراهن سفیدم را دست های مغازه پر می‌کرد باز مادربزرگ ثانیه ها ساعت هفت و نیم می‌خوابید  شنبه ها صبح دیرمان میشد خانم آفتاب می‌تابید  کاش از کیف کهنه ی دیروز بوی خوب کتاب می آمد کاش زنگ علوم برمی‌گشت کاش زنگ حساب می آمد.....برای من دعا کنید به حق روزهای خوب زندگیتون 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792