مادرشوهر منم کلا دوست ندارم من و خونه ش راه بده نذری میپزه قایمکی من و صدانمیکنه برم همسرمم انقد خره نمیگه به زن من احترام بزارید دعوت کنید بیاد
نگران نباش عزیزم
چرا شما بیشعور جلوه کنی دور از جونت؟
شما که از هیچی خبر نداشتی
شاید صلاح ندیده دعوتت کنه یا مثلا فقط بزرگا رو دعوت کردن
اهمیت نده بنظرم
مادرشوهرتون راضی به ازدواجتون بودن؟
اولا طلبکارش که نیستی خونشه و اختیار خودشو داره. پس ناراحتیت بی مورده. چیزی که عوض داره گله نداره.
دعوتش نکن. خونشم نرو. اگر گله کرد بگو نمیام چون گویا شما ما رو قابل نمیدونید مراسماتتون با از ما بهترونه.
شاید طوری رفتار کردی که حس میکنه خوشت نمیاد توی همچین مراسماتی باشی. شایدم هنوز عقدید و رسم ندارن توی این دوران دعوت کنن. هرچی هست قاطی شدن کمتر، زندگی راحتتر👍
کاش دست از سرم بردارن هیچ جا نگن بیا،ول کن بابا خوش باش
از روز اول میگفت خوب شد نیومدی عروسی صندلیش بد بود باغ بود سنگ بود فلان بود . خوب بگو کارت عروسی منو میدادی فقط جمله این زن با سیاستو ببینین !!مادرش فوت کرد نصف مراسم منو نگفتن انقدر لجم میگیره بعد من بچه دارم داره به ده سال میرسه که ازدواج کردم شوهرم انقدر حرصم میده دفعه پیش تولد خواهر شوهرم دو ساعت مونده به تولد پدرشوهرم منو دعوت کرده یهو دیدم کل فامیل دعوتن منم نرفتم برای اولین بار هم به پدر شوهرم گفتم فقط عروستونو دعوت نمیکنین شما دیر گفتین شوهرمم منو نیاورد
منم وقتی نامزد بودم بهم نمیگفتن حتی عقد دختر برادرشوهرم
مهمونیاشون
بعد جالب میدونی چی بود
بقیه میپرسیدن کجاس میگفتن مریضه نشده بیاد اخر یکی از دخترای فامیلشون من باهاش جور بودم پیام داد فلانی تو چته ک همش مریضی گفتم چی!!!!؟؟؟؟گفت والا هرهفته میگن مریضه نیتونسته بیاذ
اقا دیگه منم قیاااامتی ب پا کردم گفتم دعوت نمیکنین ب درک ب جهنم فک کردید الان دعوت کنید من نفر اول اونجام؟؟؟حق ندارید نشنوم دیگههههه بیان بگن فلانی مگه مریضی چته چرا مادرشوهرت تو همه مراسما میگه مریض بود نشد بیاد
گفت نههه اخه گفتیم شاید موذب باشی گفتم اینو جلو خودتون نمیگفتین بلند ب همههه وقتی میگی مریضه همین حرفتو بزن میگیم شاید موذبه نه ک ...دیگه دهنشون بسته شد هرجام بعدش دعوت کردن یه سیکتیر تحویلشون دادم
نه میتونه نره میتونه از همسرش مخفی نکنه حداقل
نه اینکه کلا بزنه به کوچه علی چپ
در نظر بگیره اومدیمو تو جمع فامیل این موضوع رو اسی میشنیدو کلا بی خبر از همه جا میبود میدونی چقد زشت بود واسه اسی؟
وقتی مادرش بهش سپرده به زنت چیزی نگو همونجا علتشو بپرسه که چرا همسر من نباید اطلاع داشته باشه؟
دوتا علت بیشتر نداره. اگر خیلی از ازدواجتون ناراضیه نمیخواد فامیلاش شما رو ببینن و بفهمن خوبی و حتی شاید نفهمن پسرش ازدواج کرده. یا اینکه انقدر ازشما بدش میاد که نمیخواد خودش ببینتت.
در بدبینانه ترین حالتم رازی هست که شما نباید بفهمین.
در کل خیلی عجیبه که شما حتی خبر نداشتین و همسرتونم یه چیزی رو داره قایم میکنه. برو خونه مادرشوهرت و ازش خیلی رک بپرس
