2777
2789
عنوان

مادرشوهرم بهم گفت وحشی

2163 بازدید | 71 پست

سلام دوستان کمی طولانیه ولی اگر حوصله دارین با دقت بخونین.سه هفته ی پیش،حدودا،پسرم رفت پایین خونه ی ماورشوهرمینا.چنددقیقه بعدش اومد بالا.پدرشوهرم باهام تماس گرفت.گفت پسرت میادپایین.میگه برام خوراکی بخر.الانم دوتاخریدم براش.بهش بگو دیگه نگه خوراکی بچه توکنترل کن.درصورتیکه باورکنید اخرین خوراکی ک برای پسرم خریده بودن اصلا یادم نمیاد کی بوده.خلاصه منم پسرمو دعواکردم.فردارفتم سوپرمارکت کوچمون خرید کنم.مااصلا نسیه نمیخریم.به هیچ عنوان.یه مرتبه فروشنده گفت دیشبم پسرت با پدربزرگش اومده دوتاخوراکی خریده پدربزرگش گفته که بزنم به حساب شما.اصلا اتیش گرفتم .حساب کردم اومدم خونه‌.اگر به حساب شوهرم زدی چرا پس زنگ میزنی به من میگی بچه توکنترل کن؟؟تااینکه هفته ی پیش داشتم میرفتم خرید سردبود مجبورشدم پسرمو بزارم خونه ی مادرشوهرم براش دوتا خوراکی ام خریدم دوباره موقع حساب کردن گفت دوتام کیک پسرت بامادرشوهرش اومده خریده.دیگه قاطی کردم رفتم توراهرو خوراکی رو انداختم توراهرو.مادرشوهرمم بود به پسرم گفتم به چه حقی رفتی مغازه نسیه خرید کردی.منظورم به مادرشوهرم بود.ولی غیرمستقیم گفتم.بعدهم فهمیدم خوراکی رو برای بچه ی همسایه میخواسته.ولی بچه ی منو میفرسته.منکه رفتم خرید وبرگشتم پسرم داخل خونمون بهم گفت مامان،مادربهم گفت مامانت خیلی وحشیه‌.

زنگ زدم به مادرشوهرم گفتم من تاحالابه شمابی احترامی نکردم چرا پیش بچه م بهم گفتین وحشی این چه حرفیه.اونم گفت خب توام بهم بگو وحشی.خلاصه کمی بگو مگو کردیم.فرداش به جاریم گفتن مامنظورمون به نوه مون بوده نه عروسمون.خواسته بودن ماست مالی کنن.

دوستان من واقعا بی نزاکت نیستم.وازوقتی بااین خانواده وشلت کردم خیلی بهم توهین میکنن.درصورتیکه باجاریم اینطوری نیستن.خیلی بهش احترام میزارن.من تاحالابهشون تو نگفتم.

دیشب باهمسرم به تصمیمی گرفتیم که بابت این همه ازار وشکنحه ی روحی که بهمون دادن دراین ۱۴سال،کلا حذفشون کنیم از زندگیمون.روزمادرم نمیبریم عیدی هم نمیریم.خواستم شماهم واقعا به شکل منطقی بهم بگین ایا تصمیمی که گرفتیم درسته؟فقط اینو بگم که این مورد یکی ازصدها موردی بوده که بهتون گفتم وواقعا تواین چندسال ازارم دادن.

توهرجای جهان باشی،برات ازدورمیمیرم...

اصلا نباید یجا زندگی کنید

حذفش نکن ولی خونتونو دور کنید

بازیدید همون عید و... بسه

اشتباهت این بوده ک تو ی ساختمونید

دور باش و عزیز

پروردگارا"روح شفابخش خود را در دستانم قرار ده شاید کسی تورا در من بجوید.                                                           خدای عزیزم ممنونم بابت اینکه همیشه تو زندگیم هستی  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

شما دارید توی یه ساختمون زندگی میکنید پس چطوری میخوای حذف کنی . بهتره خونتون رو عوض کنید و برید از اونجا 

چه مسخره که نسیه میخرن بعد منت میزارن .من بودم صدتا خوراکی میزاشتم خونه که بچم نره از اونا درخواست چیزی کنه 

ندارن یا مثل مادرشوهر من خسیسن

روز ها یی که آرزو خانم بهترین همکلاس مریم بود مشق های کلاس اول ما قصه های امین و اکرم بود روز هایی که هم کلاسی ها شعر و لبخند بخش میکردند بوی خوب کتاب می آمد آب و آیینه بخش میکردند سفره ی پاره ی کتابم را واژه ی نان تازه پر میکرد جیب پیراهن سفیدم را دست های مغازه پر می‌کرد باز مادربزرگ ثانیه ها ساعت هفت و نیم می‌خوابید  شنبه ها صبح دیرمان میشد خانم آفتاب می‌تابید  کاش از کیف کهنه ی دیروز بوی خوب کتاب می آمد کاش زنگ علوم برمی‌گشت کاش زنگ حساب می آمد.....برای من دعا کنید به حق روزهای خوب زندگیتون 

تصميمتون درست نيست

قهر نكنين چون عملا داخل يك ساختماا قهر مفهومي نداره

ولي يكار ديگه كنيد

بچه تونو ابدا اونجا تنها نذاريد

خودتون هم كنترل شده ودعوتي برين بيايين

ماهي يكبار تو شوهرت بچت باهم بريم بعد شام نيم ساعت بشينيد خونه شون

ناهار شامم بدون دعوت نريد

مخصوصا در خونه تونو قفل كن بچت تنهايي نتونه بره

حق با شماست عزیزم  به سوپری محل بگید به غیر از خودم وهمسرم هرکی اومد به حساب ما چیزی نمید  ...

دقیقا بگو حتی مادر خودمم اومد ندین من دیگه مسعیولیتشو قبول نمیکنم

زمین گرده 

نمیدونم والا چی بگم اگر میتونی نرو 

ولی برای خوراکی به پسرت بگو چه برای کسی چه برای خودش اصلا نره مغازه به مادر بزرگش بده نمیخواهم

بگو هر وقت خوراکی خواستی به من بگو یا وقتی اونا گفتن بگه نمیخواهم مادرم برام میخره

     همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره  دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......

ب پسرت بگو دیگ از بابایی و مامانیت چیزی نخواه هر وقت خوراکی خاسی ب خودم بگو من برات میخرم..پسرتم کمتر بفرست اونجا..عرجا میری با خودت ببرش ..اگزم میشد از پیش،مادرشوهرت کلا میرفتین ی خونه دیگه اجاره میکردینم ک عالی میشد و دیگ این بحثا کمتر بود

او خداوند ناممکن هاست در حالی که تو بر ممکن گریه میکنی😊❤🌈 
اصلا نباید یجا زندگی کنید حذفش نکن ولی خونتونو دور کنید بازیدید همون عید و... بسه اشتباهت این بود ...

مجبوربودیم ویکجابودیم.وفروختیم اینجا چندماه بیستراینجا نیستیم تاخونمون اماده شه‌.ولی بخدامن خیلی بی ازار ومودبم.تابحال جوابشونوندادم وحرف بدی نزدم بهشون نمیدونم چرا اینجوریه هرکسی مظلومه میزنن توسرش و اگر کسی بی پروا ورک باشه جرات نمیکنن حرفی بزنن

توهرجای جهان باشی،برات ازدورمیمیرم...

اول اینکه بگم بزرگترین اشتباهت داد زدن تو سر پسرت بوده تا غیرمستقیم به مادرشوهرت منظورتو بگی.دوم اینکه ب فروشنده میگفتی جز منو همسرم کسی خواست چیزی پا حساب ببره نده.سوم اینکه همون لحظه پسرتو میبردی بالا و خیلی اروم میگفتی لطفا دیگه پا حساب ما چیزی نخرید واسه کسی

تصورم از رابطه ادمای ظالم با خدا اینجوره که وقتی ی ادم ظالمی ظلم میکنه و کارای بد میکنه خدا از اون بالا تشویقش میکنه و لذت میبره و میگه بزن قَدِش خیلی باحال بود.بازم از این کارا بکن.وگرنه این حجم از ظلم و ظالم و به قدرت رسیدنشون و تاوان پس ندادنشون عادلانه نیست.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   zariqwp  |  11 ساعت پیش
توسط   bff_  |  1 روز پیش