اسی دقیقا پسرخالم هم این مدلی شده بود ازدواجش
یه دختریو میخواست چند ماهم زیر نظر گرفته بود دختره رو
ولی خالم و شوهرخالم مخالف بودن میگفتن دختره هم سنش کمه هم پوششش خوب نیست
خلاصه پسرخالمو هرجوری شده خالمو راضی کرد و رفتن خواستگاری
انقدر اصرار کرد که بله برون هم رفتن و عقد کردن
الان خالم و شوهرخالم میمیرن واسه دختره
حدود ۵ ماه گذشته
شوهرخالم دو روز عروسش نیاد خونشون زنگ میزنه با ناراحتی که نگار چرا نمیای اینجا دلمون تنگ شد باباجون
خالم هم که امکان نداره یه بازاری جایی بره واسه عروسش خرید نکنه
دختره انقدرررر خانوم و بامحبته من هرچی بگم کم گفتم
۲۰ سالشه ولی خیلی بیشتر از سنش میفهمه و رفتار میکنه