عزیزم زندگی سختی خودشم داره همش که شادی نیست مگه اصلا میشه تو زندگی سختی نکشی ولی بعدش شیرین میشه این الان پسره همه جوره میگه پشتتم چرا از دستش بده وقتی شهرت پشتت باشه هیچکس جرعت نمیکنه بهت حرف بزنه پسره یک بار دوبار به مادرش بگه حق نداری به زنم اینطور کنی مادره دیگه جرعت نمیکنه
یچیزی بگم اولش همه میگن مگه میخای بامادرش زندگی کنی ولی قافل لزینکه وقتی همه چی اوکی شد وپسره بدستت آورد خیلی چیزا تغییر میکنه و مادرش خیلی خیلی خیلی میتونه تو زندگیت تاثیر داشته باشه....مگر اینکه اون پسر خیلی شخصیت مستقل و خود کفا و عاقلی داشته باشه که اجازه دخالت تو زندگیشو نده به کسی که ۹۰درصد پسرا نیستن اینجوری
سلام عزيزم
كل تاپيك رو خوندم .با اجازه تون منم نظر خودم رو ميگم .
بنظر من خيلي زياااااد مامانش رو بزرگ كردي براي خودت.
آخه اين چه كاريه كه بخاطر مادرش خودش رو رد ميكني !؟ حداقل دو تا ايراد هم از خودش بگير دلِ آدم نسوزه.
مگه مادرش ميخواد با شما زندگي كنه ؟
همه ي پسرا تحت تاثير مادرشون هستن بلاخره يه عمري با مادرشون زندگي كردن و طبيعيه، اين شمايي ك بعد از ازدواج بايد الويت همسرت باشي و اين رو بايد شما به همسرت آموزش بدي.
بنظر من مجدد فكر كن رو اين آقا.همه ي ادما ايراداتي دارن بلاخره.شما در آينده هم نميتوني يه كيس كامل از همه نظر پيدا كني.به هرحال وارد هر رابطه اي بشي بايد خودت بخشي از ايرادات رو اصلاح كني و اونطور ك ميخواي بسازيش.
مشكل مادرشون هم قابل حل هستش بنظرم.
مادري كه حاضره ب اجبار پسرش بياد خواستگاري در نهايت وقتي شادي پسرش از زندگي كنار شما رو ببينه تن به خواسته و خوشحالي پسرش ميده و كوتاه مياد. صبور باش جانم .
مامانش اخلاقش درست بشو نیس واس خاطر همینه من انقدر ب پسره میگم ب درد هم نمیخوریم
دایی همین پسره ؛ زندگیشو جمع کرد رفت شمال
ک فقط از خواهراش دور باشع تا دادگاه و طلاق هم رفتن
نمیبینی بم میگه انتقالی بگیرم بریم شهر دیگ 💔
پیش پدر و مادر خودت براش شرط بذار با یه کاغذ محضری ازش بگیر
ولی اینم بگم
اگه بخوای به خاطر مادرشوهر ،شوهرتو ول کنی مادرشوهرتبه خواستش برسه واقعا دیوونه ای 🤦♀️😩
از مادرشوهرت هم نترس نمیخورتت پرو باش از الان هم شوهرت هم مادرشوهرت حد خودشونو بدونن
میدونم چی میگی چون مادرشوهر منم میخواست دختر خواهرشو یا برادرشو برای شوهرم بگیره
من اومدم وسط
مادرشوهرم حاضر نمی‌شود بیاد خواستگاریم
شوهرم مجبورش کرد
