2777
2789

من خودم از یه خانواده کم رفت وآمد با یه خانواده وصلت کردم که مادرشوهرم بی اغراق یه روز در میون یا مهمون داشت یا میرفت مهمونی منم عروس اولش بودم دوست داشت همه جا همراهش باشم آرایش کرده شیک اما من یا دوست نداشتم برم یا اگه میرفتم دوست داشتم به سبک خودم لباس بپوشم وآرایش کنم خیلی حرص میخورد منم خوشحال بودم که حرف حرف خودمه اما الان خیییییلی پشیمونم بد کردم کاشکی باهاش همه جا میرفتم اونجوری که دوست داشت همه خوش بودیم حیف

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

زیادی عاشق بودم

خیلی از اشتباهات همسرم رو می‌پذیرفتم فقط چون زیادی عاشق بودم اونم میدونست هرچی اشتباه کنه باز جایگاهش حفظ میشه البته اشتباهاتش مالی بود

واقعا چهل کیلویی ؟خیر دیگه نپرسید / در رابطه با زندگی شخصیم دیگه سوالی نپرسید موظف نیستم در  فضای مجازی شفاف سازی ای کنم یا گرهی از ذهن کنجکاو کسی بازکنم اونم وقتی که درمورد زندگی "شخصی" منه پیروز باشید. 

اینکه کوتاه امدم در برابرشان! 

اینکه جدی برخورد نکردم که باید طبق حرفهایی که موقع خواستگاری زدن عمل کنن! 

اگر گفته بودیم و سکوت نمیکردیم مجبور میشدن کاری کنن بل توجه به اخلاقی که دارن


و اینکه در برابر نیش و کنایه مادر شوهرم همیشه سکوت کردم چون اخلاقش طوری هست که اگر جوابش رو میدادم تموم میشد دیگه نمی گفت چون سکوت میکردم اذیتم میکرد


البته این در برابر همه صدق نمیکنه 

من خواهر شوهرم آدمیه که به خودنمایی علاقه داره و بسیار اجتماعی و پر حرف و ... هست

من برعکس یک آدم درونگرام 

اول ازدواج به سبک خودم رفتار کردم و خواهر شوهرم اینارو گذاشت به حساب اینکه من بهش بی احترامی می کنم

و همه رو علیه من تیر کرد طوری که تا به هم خوردن عقدمون پیش رفت

و من و همسرم خیلی اذیت شدیم

اگه بر میگشتم عقب یه جور دیگه رفتار میکردم که این نارحتی ها پیش نمیومد

اینکه طبق تربیت خانوادگیم که با مردم دعوا نکن قهر نکن جواب بزرگترو نده،هرسازی زدن رقصیدم بطور مثال روزی ۳بار مادرشوهرم زنگ میزد بهم و گزارش میگرفت بااینکه حرص میخوردم تحمل میکردم که ناراحت نشه یا میرفتیم خونشون پدرشوهرم سگ محل میکرد ولی چون نباید قهر ودعوا میکردم هربار باز میرفتم.

ممنون میشم تویی که منطق نداری یا به خودت زحمت نمیدی حرف منو یه دور با دقت بخونی بعد ریپلای کنی،انرژیتو برا من هدر ندی دوست عزیز

یا چون پدرم رو خیلی دوست داشتم و قهرمان زندگیم بود همیشه شوهرم رو با اون مقایسه میکردم وغرغر میکردم واقعا اشتباه بود وقتی شوهرم رو با خصوصیات خودش پذیرفتم زندگیم خیلی زیباتر شد

هیچوقت دعواهامو ب خانواده ی خودم نمیگفتم ک شوهرم پیششون بی ارزش و بی احترام شه،اون کوچیک شه انگار خودم کوچیک شدم

از اول همسرمو ب کار خونه و ظرف شستن عادت میدادم

از اول همسرم رو عادت میدادم دو‌ماهی یه تیکه طلا برام بگیره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز