من چند روزه برای مراقبت از مامان بزرگم اومدم خونشون امروز خالم و دختر خالم اومدن بعد دختر خالم یه پسر کوچیک داره و با شوهرشم قهره بعد دختر خالم نشسته بود با داییم درمورد اعتیاد صحبت میکرد گفت مثلا مثل پسر خالت و بعد اسم بابای منو گفت(بابای من قبلا اعتیاد داشت اما الان پاکه و سرکارم میره خداروشکر زندگیمون خوبه و مثل قبل نیست)اینو گفت یهو هنگ کردم بغض کردم نتونستم خودمو نگه دارم رفتم بالا پشت بوم گریه کردم اصلا نتونستم خودمو نگه دارم و یا جوابشو بدم بعد اونا رفتن خونه داییم من نرفتم الانم دارن میرن شهر بازی من نمیخوام برم به نظرتون چیکار کنم آروم بشم؟
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
داشت میگفت به مامانت بگو ورزش بهش یاد بده و اینا منم گفتم پاهای داداشم مشکلی نداره بعد گفت من به خاطر خودش گفتم و چون دوسش دارم منم رومو کردم اونور و به حرفاش گوش ندادم
عزیزم میدونم سخته . مثل منی دلت نازکه ولی اسکلت پاک کن قوی باش . چرا نری خوش بگذرونی؟ برو اتفاقا خوش بگذرون محکمم جوابشون بده .
فرشته بهارم✨ دختری آمیخته به هنر🪅💚چیزهایی که میشنوی رو زود باور نکنچون دروغها سریعتر از حقیقت پخش میشن :))بزرگترین اقیانوس آرام هست پس آرام باش تا بزرگ شوی 🌏 ☄️ اما من به تموم چیزایی که گفتن نمیرسی . رسیدم و بازم میرسم💛✨🙌