حس بدی دارم حس پوچی حس اینکه روز خوش نمیاد
من حسود نیستم ولی دلم میگیره ناامید میشم وقتی میبینم همسنام با پول پدرشون ب هرچی خواستن رسیدن مثلا ماشین خونه سفر
ولی من واسه هرکدومش صبح تا شب باید کار کنم تا شااااید چندسال دیگه مثلا صاحب خونه بشم یا هرچی
این حس ک ی نفر بدون هیچ تلاشی تمام خواسته هاتو ک داری بابتشون پاره میشی رو داره یجوریه
انگار بنده نظر کرده خداست و امثال من اهمیتی برای خدا نداریم
دخترای همسن من واقعا فقط فکر خوشی و عشق و حالشونن چرا باید انقدر وضع زندگیم فرق کنه
قبلا ب مامانم گفتم چرا منو ب دنیا اوردی تو ک یکی داشتی گفت هیچوقت فکر نمیکردم ی زمانی شرایط اینجوری بشه