2777
2789
عنوان

خودخوری یا نشخوار فکری

195 بازدید | 11 پست

سلام

من یه پسر۱۹ ساله م که یه مشکلی دارم؛

اینکه دوسال پیش یه جایی با کسی دهن به دهن شدم، خیلی روش خودخوری کردم و هنوزم که هنوزه فکرم رو درگیر کرده و قبول نمیتونم بکنم که ازش ترسیدم و الآن انقدر زیاد روش فکر کردم که غرق فکرا شدم و دیگه تو لحظه حال نیستم و کل تمرکزم روی فکراست بعلاوه اون ازبس فکر کردم دیگه ذهنم به همه چی گیر میده مثلا هرچیو میبینم همش میگه چرا چرا... الان دارو ام میخورم اما هیچ ناثیری نکرده و همش دلشوره دارم و بدنم بی حسه توروخدا اگه کسی میدونه چیکار باید کنم بگه همش از یه دعوا و خودخوری شروع شد

باید از یه بُعد بیرونی نگاه کنید به قضیه.روانشناس هم میتونه بیشتر کمکتون کنه.نیاز دارین که با خودتون روراست باشین و با احساساتتون رو به رو بشین.بنظرم پیش یه روانشناس برید و به خودتون کمک کنید.

حس ششمتوی تاپیکام،تاپیکاتون یا خصوصی جواب میدم(بیشتر  خصوصی چون حس میکنم تمرکزم بالاتر میره رو فرد موردنظر)🙏سوالات مربوط به خیانت/دعا و طلسم /شکار حیوانات جواب نمیدم.با احترام،اعتقادی به دعا و طلسم و... ندارم ولی معتقدم تک تک ما دارای قدرت نامحدودی هستیم که حدس زدن و حس کردن اتفاقات آینده چیزی نیست برامون.پس اگر مخالفین بهم انرژی منفی ندین چون من  درحال تمرین بیشترم و از بچگی این حس باهام بوده.ممنونم❤️

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

همین دیگه میگم من ترسیدم پس من یه ترسوام

وسواس فکری یه بیماری که نباید به فکر و خیال هایی که برای مغز میسازه رو جدی گرفت، جدا از این نباید فکر و خیال هایی که به ذهنت حجوم میارن و پس زد

بشین یه گوشه با خودت دعوا رو مرور کن بعد به خودت بگو اره من ترسیدم که جوابی ندادم، من ترسیدم که هیچی نگفتم، من ترسیدم. بعدش از بین میره 

خدایا پس کی منو میبری پیش خودت؟! 
شما خودتون روانشناسین؟


خیر اما مطالعه زیادی راجع بهش داشتم

همون که بهتون گفتم مدام تکرار کن که ترسیدی بعدش دست از سرت بر میداره 

وسواس فکری طوریه که دوست داره فکری که میسازه رو شما تکرار و تایید کنید

خدایا پس کی منو میبری پیش خودت؟! 
خیر اما م طالعه زیادی راجع بهش داشتم همون که بهتون گفتم مدام تکرار کن که ترسیدی بعدش دست از سرت بر ...

ترس رو نمیتونم قبول کنم قبلا از دزد میترسیدم اما انقدر فکر کردم کالان مغزم میگه چرا باید از دزد بترسی اصلا چرا باید بترسی 

بحث فلسفی میکنه باهام نمیزاره ترسمو قبول کنم چیکارکنم باید

ترس رو نمیتونم قبول کنم قبلا از دزد میترسیدم اما انقدر فکر کردم کالان مغزم میگه چرا باید از دزد بترس ...

خب ماهیت این بیماری همینه، دو سه سال طول می‌کشه که بهش عادت کنی و باهاش راه بیایی.اگه تونستید با مشاور صحبتی داشته باشید، درغیر این صورت خودتون خودتون رو کمک کنید. 

راهش هم همون بود که گفتم باید قبول کنید اون فکرو و پسش نزنید. بعدش خود به خود از بین میره

خدایا پس کی منو میبری پیش خودت؟! 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792