ابو حمزه ثمالى گوید: در نزد امام سجاد(ع) سخن از گرانى قیمتها رفت، آنحضرت فرمود: «بر من از گرانیش چه باشد؟ اگر گران شود روزى با اوست و اگر ارزان گردد نیز با او است (یعنى با رزّاق است نه با من) از غيرت ورزيدن بيجا بپرهيز كه اين كار، زن سالم را به بيمارى مىكشانَد و پاک دامن را به گناه.《از نامه۳۱ نهج البلاغه 》به همه اونایی که به جایگاه و ارزش زن در اسلام نقد دارن یا به هر دلیلی قبولش ندارن، پیشنهاد میکنم حتما در اولین فرصت کتاب "نظام حقوق زن در اسلام" از شهید مطهری رو مطالعه کنن. بهتون قول میدم پاسخ همه ابهاماتتون درباره زن و جایگاه زن رو میگیرین و به دین قشنگمون افتخار میکنین :) میتونید "اپلیکیشن شهید مطهری" رو نصب کنید و بصورت رایگان این کتاب رو مطالعه کنید.
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
کفش هم بیشتر پاشنه ۵سانتی ولی دوستای چادریم اسپرت هم میپوشیدن
به سوی الله بازگردید قبل از اینکه به سوی او بازگردانیده شوید...من مسلمانم اسلام دین کاملیست اما من نه اگه بدی از من دیدید از منه نه دین و مذهبم ولی اگه خوبی از من دیدید لطف خداست❤☕
حال من خوب است اما با ❤ تو ❤ بهتر میشوم / آخ...تا میبینمت یک جور دیگر میشوم خدا جونم خودت مواظب پسرم باش🌸(فَاللّه خَيْرٌحافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ) 🌸🌸ممنونمبابت همه چي خداي مهربونم🙏
قطره، دلش دریا میخواست. خیلی وقت بود که به خدا گفتهبود.هر بار خدا میگفت «از قطره تا دریا راهیست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگتر، آری از دریا بزرگتر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را میخواهم. بزرگترین را. بینهایت را.»خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بینهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای میگشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمهای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همهی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بینهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)
مرسی گلم☺️🌷 میشه بگین کفش رسمی منظورتون کدوم نوع کفشه ؟
ااز اون کفش هایی که همه معلم ها میپوشن کفش معلمی
البته دختر خانمای جوان زیاد این مدل رو نمیپسندن این مدل مناسب ۳۰ به بالا هست الان عکس میدم
قطره، دلش دریا میخواست. خیلی وقت بود که به خدا گفتهبود.هر بار خدا میگفت «از قطره تا دریا راهیست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگتر، آری از دریا بزرگتر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را میخواهم. بزرگترین را. بینهایت را.»خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بینهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای میگشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمهای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همهی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بینهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)