2777
2789
عنوان

عقل و بی عقلی

| مشاهده متن کامل بحث + 143957 بازدید | 940 پست
سلام بانو عزیزم.میشه کمکم کنین من تا چندسال پیش شاغل بودم ولی چون بچه دار شدم شغلمو از دست دادم.تا ...

سلام عزیزم. متاسفانه فرهنگ و اخلاق حاکم بر زندگی ما ایرانی ها اینطور هست. قدرنشناسی، عدم شناخت دوست و دشمن و عدم شناخت مصلحت خود و خانواده مون. ما می خواهیم اینجا همین چیزهارو درست کنیم. اما فکر نکنم اون بخشی که شما گفتی، به عمر ما قد بده. فکر من تنها به این میرسه که دوباره کاری رو شروع کنی برای خودت، چون آقایون متاسفانه قدر زحمات خانم ها را نمی دونند و اونها رو تامین نمی کنند. ما فعلا می تونیم پسرهایی رو تربیت کنیم که حق همسرشون را رعایت کنند. بعضی چیزها باید چند نسل بگذره، بعضی چیزها هم زود بازده تر هست.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
سلام بانوی عزیز و همه دوستان خیلی جالبه برای من بانوی عزیز,ک کلا از اول زندگی تاالان بطور کلی رویه ...

سلام عزیزم. ممنونم. ای کاش این نکات رو از اول همه می دونستیم. اشتباه بزرگ ما دور شدن از دینمون بود. دین رو فقط برای ما حجاب زنان و مجوز تنوع طلبی مردان تعریف کردند. همه رو متنفر کردن از دین و دین داری. علم هم مارو برد به سمت نظریه های غربی. کلا غافل شدیم. این احادیث مثل کتاب کاتالوگ انسان ها هست، دستورالعمل های زندگی و برخورد و معاشرت با انسان های دیگه و حد و حدود روابط انسانی. اما ما چون بدمون اومده بود از دینداری بعضی از دین نما دارها، همه چیز رو انداختیم دور و رفتیم سراغ کتاب های غربی. هر چند سال یکبار از لابه لای کتاب ها و پادکست ها چند تا راه و روش یاد گرفتیم و با آزمون و خطا پیاده کردیم روی زندگی هامون و دیدم جواب معکوس میده. چون مناسب فرهنگ و جامعه ما نبود. حالا که از همه جا مونده و رونده شدیم، تازه متوجه ارزش های احدیث شدیم. شاید اگر از اول کسی برامون باز می کرد، این همه دور خودمون نمی چرخیدیم و اعصاب خودمون و دیگران را به هم نمی ریختیم. نتیجه اش هم نمی شد این همه بداخلاقی و رذالت رفتاری در جامعه و خانواده ها.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

@بانوآرتمیس  

سلام عزیزم 

من درخواست دوستی دادم .

در مورد یه مسئله مهم میخواستم صحبت کنم .مسئله و سوال شخصی نیست ...

حس میکنم که باید این را حتما بدونین .

نمیتونم تو عموم مطرحش کنم .

در حد دو سه جمله س .

ممنونم 

دانی از زندگی چه میخواهم ....من تو باشم، تو، پای تا سر تو...زندگی گر هزار باره بود...بار دیگر تو، بار دیگر تو...

سلام عزیزم. شما بخاطر پدرشوهرت نرو. به خاطر خدا که گفته قطع رابطه نکن، بخاطر آرامش زندگی خودت، بخاطر ...

سلام و خسته نباشی خدمت شما بانوی نمونه شما الگوی من هستین تو زندگی من تموم تلاشمو و کردم که حرفهای شما رو سرلوحه ی کارام قرار بدم واقعا من کسی نبوده تو زندگی که از اول این چیزها رو یادم بده ولی از وقتی تایپیک های شما رو خوندم شما یک معلم واقعی برای من بودین حتما سعی میکنم مناسبتی چیزی بود برم که کینه ایی نباشه ولی واقعا رفتارهاشون از ذهنم پاک نمیشه سعی میکنم بخاطر زندگی بروز ندم الان من باردارم ولی حتی یک نفر از اونها به من زنگ نزد که تبریک بگن یا حال من و بپرسن مطمئنن این بار برم در حد یک مهمون باشم نه بیشتر هر چند من از اولشم زیاد اهمیت دادن یا ندادنشون واسم مهم نبود شوهرمم میشناستشون و زیاد بهشون اهمیت نمیده فقط از طریق متن سازی خیلی زیاد رو ذهنش اثر میذارن ...بانو جان شوهر من شخصیت مهرطلبی داره من نمیدونم این و چجوری به تعادل برسونم خیلی هم شدید به نظر خودم مثل بخاطر اینکه بگن فلانی خوبه هر کاری میکنه که این شخصیتش بخاطر مادرش که واسه اینکه بگن فلانی زن خوبی همه کاری میکنه و از خودگذشتگی بیش از حد و اندازه داره البته خوب اون بخاطر سیاستش ولی شوهر من از سادگیش مثلا کارای بچه ی کوچیک ۵.۶ سالشونم انجام میده که مثلا بگن دایی ام چه خوب در حالی که هر کاری ام میکنه اصلا حرفی از خوبی هاش نمیزنن الان من چجوری متوجهش کنم کارش اشتباه هر چی ام بهش گفتم حتی شخصیتشو واسش تعریف کردم فایده نداشته بازم کار خودشو و میکنه 

بانو ارتمیس  نظر من اینه ک اکثر یا حتی بهتر این طور بگم تمام مشکلات ما ادما /خانوما از نداشتن ...

سلام عزیزم. اصل مطلب رو گفتی. همه مون به صرف انسان بودن با همدیگه برابر هستیم. چیزهایی که از ما طبقه می سازه و مارو از هم جدا میکنه، باعث میشه عزت نفسمون پایمال بشه. زیبایی، دارایی، تحصیلات، شغل، موقعیت خانوادگی و ... مواردی هست که باعث میشه خودمون رو کمتر یا بیشتر از دیگری ببینیم. بیایم تلاش کنیم اینها برامون مهم نباشه و زیاد ازش حرف نزنیم. نگذاریم دیگران هم جلوی ما زیاد روی این موارد مانور بدن. ما نه از کسی بالاتریم، و نه از کسی پایین تر، مگر به تقوا. خدا خودش ازمون طبقه ساخته. تقوا یعنی ترس از خدا و رعایت اصولی که برامون تعیین شده.

 ما باید بتونیم انسان هارو ارزش گذاری کنیم تا بتونیم باهاشون معاشرت کنیم. ملاکمون رو بگذاریم روی فهم و درک و انسانیت طرف. اونی که حتی در سخت ترین شرایط توهین نمی کنه، اونی که فداکار هست، اونی که عزت نفس داره و چشمش به دست بقیه نیست، اونی که عاقل هست و بار خودش و اطرافیانش رو به دوش میکشه، اونی که عیب جو و مسخره کننده نیست، اونی که کینه به دل نمی گیره و درصدد انتقام از همه نیست، اونی که بخشنده است، اونی که وقتش رو به بطالت نمی گذرونه، اونی که صلح دهنده است، اونی که صبور و داناست و .... . این چنین آدم هایی از دیگران برتر هستند و ارزش معاشرت و همنشینی دارند.

حالا مسابقه بر سر تبدیل به انسان شریف و عاقل و دانا شدن هست، نه مسابقه بر سر عمل های زیبایی، مدرک گرایی و تجمل گرایی. مسابقه اشتباه باعث تباهی خودمون و جامعه شده، ارزش هامون پوچ و تهی شدن و مارو به اینجایی که هستیم رسوندن.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
سلام عزیزم. اصل مطلب رو گفتی. همه مون به صرف انسان بودن با همدیگه برابر هستیم. چیزهایی که از ما طبقه ...

ب دل میشینن حرفهاتون بانو چون از دل و صمیم قلب گفته میشن ..ممنون ممنون ممنون🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

باران که شدی؛مپرس این خانه کیست...🌱
سلام شبیسل عزیزم، دلم برات تنگ شده بود. خدا خیر بده بانو آرتمیس رو که مجدد ما رو دور هم جمع کرد☺️ ...

سلام عزیزم. ممنونم ازت. گاهی اوقات باید تلخ بود. مجبوریم به تلخ بودن. تا خورده نشیم. اما با کی تلخ باشیم؟ کی تلخ باشیم؟ وقتی پا روی خط قرمزهامون گذاشتند. اگر من نمی خوام از مدرکم حرف بزنم، فقط بخاطر این هست که حتی یک نفر نگه بانو آرتمیس چون فلان مدرک یا به فرض فلان شرایط رو داره، حق داره که خودش رو دوست داشته باشه یا اعتراض کنه. نمی خوام فکر کنه پس من هم تا به اونجا نرسیدم، حق اعتراض یا دوست داشتن خودمو ندارم.

همه ما حق داریم در برابر آدم های بهانه جو تلخ باشیم. وقتی اعتراض ناحقی بهمون میشه طبیعتا باید از خودمون دفاع کنیم و این کار را با جلوگیری از پیش آمدن آدم ها و میدان دادن بهشون می کنیم. دوست ندارم این بحث ادامه پیدا کنه و این خانم گفتند اینجارو ترک می کنند. پس برای بقیه علت کارم رو تشریح می کنم. دو متن داشتیم از این خانم. اولی اعتراض به اینکه چرا دعوت به صلح و صبوری می کنید و دومی پیش داوری راجع به مدرک من که اون رو مربوط به حوزه دونستند. این قبیل سوالات و بهانه جویی ها در دنیای من قابل تحمل نیست.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
من ترجیح میدم  تایپک شمارو ترک کنم ودیگه جوابتون ندم چون دوست ندارم به شعورم توهین کنم لطفا&nbs ...


عزیزم من فکر میکنم بانو جان از این جهت دوست ندارن بگن که شناخته نشن و اینو مستقیم گفتن حالا این حدسی بود که من زدم شاید دلیل دیگه ای داشته باشن ولی واقعا  چیز بدی نگفتن به دل نگیرید 

هر کسی تو زندگیش چیزی داره که  شاید به هر دلیل  دوست نداشته باشه کسی ازش در مورد اون سوال کنه ، اینکه ایشون اینو مستقیم گفتن به نظرم خیلی عالی بود میدونین چرا چون به شما توهین نکردن در عین حال به احساس خودشون و نظر خودشون ارزش قائل شدن عزیزم  شاید براتون پیش نیومده ولی بزار یه مثال بزنم بهت 

من پدرم شغلی دارن که دوست ندارم کسی بدونه چون همیشه از طرف دیگران مسخره شدم برا همین تصمیم گرفته بودم هیچ جا نه از کسی بپرسم نه کسی پرسید بگم اما اونقدر قوی نبودم که بدونم دقیقا چیکار باید بکنم که هم به طرف مقابل توهین نکنم هم خودم ناراحت نشم اینجا باید یه طرف ناراحت میشد که من معمولا خودم رو ناراحت میکردم و این باعث شد بعدها اعتماد به نفسمو از دست بدم و احساس بی ارزشی کنم و افسرده بشم 

این اتفاق وقتی افتاد افتاد که من رفتم جایی مشغول به کار شم از قضا دیدم صاحب کارم آدمیه همه رو مسخره میکنه اینجا بود که فهمیدم به ایشون که اصلا نباید بگم خلاصه ایشون هر روز می پرسید شغل بابات چیه و خدا میدونه اون لحظه چقدر اذیت میشدم اما نمیگفتم اینام فک میکردن بابام چیکارس که انقدر پنهون میکنم خلاصه خیلی با حرفاشون منو اذیت کردن مخصوصا بعد از اینکه گفتم بهشون 

حالا سوتفاهم نباشه شما قصدت مسخره یا چیزه دیگه نبود که پرسیدی اینو فقط مثال زدم که بدونی من تصمیم گرفته بودم به کسی چیزی نگم ولی اونا خیلی میپرسیدن وقتی جواب نمیدادم فک میکردن چه خبره   یه موقع هایی اونی که ازش سوال میشه به هر دلیلی اینطور با خودش تصمیم گرفته و اگر رک بگه نباید ما ناراحت بشیم چون تصمیمش به شخص ما ربطی نداره در مقابل همه این تصمیم گرفته شده و اینکه   به نظرم اگه همه به نظر وتصمیمات هم احترام بزاریم کنار هم خوشحالتر  و راحت تر زندگی میکنیم ببخشید که طولانی شد عزیزم 

بانوی عزیز نظراتتون درباره فرزندآوری و تربیتشون و خیلی نکات دیگه رو خوندم و برام جالب بود،من حدود۷سالی هست ازدواج کردم و خدارشکر زندکی خوبی دارم ودوتا بچه،باهمسرم تفاوت های فکری فرهنگی زیاذی داشتیم ک خیییییلی تلاش کردم و هرروز هم تلاش میکنم ک با متن سازی هایی ک از شما یاد گرفتم نکاتی ک درباره ارتباط زن و مرد گفتین تاثیرمثبت و درست بذارم روی همسرم ک تاحدودی موفق هم شدم،ولی هنوزم راجبه مسائلی جای کارهست و راه من برای تغییر تفکرهمسرم ادامه داره,بقول خوذتون این اموزش ب مرد باید کوتاه و جذاب و مختصرباشع وگرن نتیجه عکس میده و مرد رو لجبازمیکنه،موضوعی ک میخاستم ازتون کمک و راهنمایی بگیرم و نکتع ای گ شاید برای خیلی از خانمها وجود داره تعداد بچه هاست،من دوتا بچه دارم و شایذ باورکردنی نباشه برای زندگی خودم و اینده این دوتا برنامه ریختم برای تحصیلات شغل و حرفه تشکیل زندگی همه وهمه....ینی بااینکه بچه هام کوچیکن اما از الان دغدغه یزرگی برام هستن هم تحضیل هم تربیت هم اینده شون کلا شخصیتم همینجوری هست و دغدغه ام زیاده،همسرم خیلی ادم دغدغه مندی نیست و درحال زندگی میکنه،از طرفی چون خاهربرادراش تعداد بچه های زیاد دارن ازمن هم میخاد بچه بیارم .....خیلی باهاش حرف میزنم اینده تربیت هزینه و هزاران مطلب و خوب و بد رو میگم اما میگه بچه خوبه خدابزرگه بچه هام خوب میشن دوتا کمه .....کلا نگرانم نمیخام بچه دیگه ای داشتخ باشم...ینی ی بار ک تنها نشستم و‌گریه کردم ک خدایا دیگه بمن بچه ای ندی نمیخام بس ک فراری و دغدغه مندم،واسم مهم نیست مشکل مالی هم ندارم میدونم همسرم هم مشکلی نداره و همه چیزو فراهم میکنه اما تررررس دارم توی این روزگار فرزند زیاد دردسره و بنظرم بچه توی این دوران بااین تربیتها و تفکرات خیلی بدرد پدرمادر نمیخوره بنظرم باعث تنش بیشتر و درگیری بیشتر هم هست هرچی یزرگتر میشه،شما اگه فکری دارین بگین لطفا من چطور ب همسرم بفهمونم راهی ک میره و فکرش درست نیست،ب ستوه اومدم و از اینده میترسم ،🥺🥺🥺🥺شما راهی بذارین جلوی پام،سراپا گوشم🙏

باران که شدی؛مپرس این خانه کیست...🌱

راستی بانو دوستی بمن مراجعه کرد و درددل،از مشکلات خودش باهمسر و خانواده همسر و‌تنش هایی ک ایجاد شده بود بینشون تا مرز طلاق رفته بودن مدتی قبل اما جدا نشدن ،حرفهاشو ح زد و ساعتی ک کنارم بود من شنونده بودم و ارامش دادم بهش ،سعی کردم خیلی حرفی ازمن نشنوه ک برای خودم دردسر بشه،وقتی رفت و اروم شد،پی دی اف مطالب شمارو براش ارسال کردم و ازش خاستم دقیق مطالعه شون کنه و انشالله مشکلاتش حل میشع،.....باور میکنین بانو؟؟؟؟چند وقت بعد از خودش شنیدم و دیدم ک کم کم راه درست و‌منطقی هم خودش و‌همسرش پیش گرفتن و از تغییر رفتارشون همه تعجب کرده بودن......خیلی ازمن تشکر کرد ک مطالب رو براش ارسال کردم،منم خوشحال شدم ک راهنمایی کردمش ب سمت حرفها و تجارب شما..

باران که شدی؛مپرس این خانه کیست...🌱
سلام شبیسل عزیزم، دلم برات تنگ شده بود. خدا خیر بده بانو آرتمیس رو که مجدد ما رو دور هم جمع کرد☺️ ...

سلام عزیزم من هنوز به نظر شما نرسیده بودم که همون کاربر رو منم رپیلی زدم    اولا ازتون ممنون بابت یاد آوریتون  دوما برای این ریپلی کردم چون  فک میکنم که شاید بعضی آدما هنوز چیزایی رو تجربه نکرده باشن و ندون اون چیز چه حسی داره و خواستم تجربه مو براش بگم از جهت دیگه ایشون تو این تاپیک حضور داشتن من احتمال زیاد دادم که دنبال رشد باشن و حالا منم تجربه مو بگم شاید نظرشون عوض شد حالا نشد اصراری نیست و نمیتونیم کسی رو مجبور کنیم البته اینم بگن تو فضای مجازی چون همو نمیشناسیم این فک رو کردم شاید تو واقعیت این کارو نکنم چون به من ربطی نداشت به هر صورت نمیدونم سردار سلیمانی رو میشناختید یا نه نمیخوام بحث به این چیزا بکشه فقط یه موردی ازشون دیدم که خیلی خوشم اومد ایشون جذب حداکثری داشتن یعنی من  دیدم کسایی که به هیچ چیز اعتقاد نداشتن اما از ته دل ناراحت بودن از رفتنشون بانو جانم همینطورن (سوتفاهم نشه فقط خواستم منظورمو برسونم سردار رو مثال زدم و تشبیه کردم )خیلیا میان تشکر میکنن اما نظر من با احترام اینه اگه تو اینجور جاها که کنار هم میخوایم رشد کنیم تعداد بالا باشه قطعا برا جامعه و فرهنگ کشورمون بهتره   ولی بازم تو زندگی شخصی و واقعی میرسیم به حرف بانو  که باور داشته باشیم کسی رو نمیتونیم مجبور کنیم  اگه من اشتباه میکنم خوشحال میشم نظرتونو بگید     

سلام بانو خوبین ممنون که منو راهنمایی کردید.شما گفتید صبوری و از دید دیگه نگاه کردن به قضیه رو پیش بگیرم.ولی همسر من بالای هزار تاکید کرده که خونه رو جدا نمیکنه و اگه مشکلی با این قضیه دارم طلاق بگیرم!! هر دعوا یا بحثی بین من و مادرش باشه دخالت میکنه و حقو به مادرش میده (ناحقی‌میکنه)

سلام عزیزم من هنوز به نظر شما نرسیده بودم که همون کاربر رو منم رپیلی زدم     اولا ازتون م ...

یادم رفت بگم در هر صورت اول و آخر می رسیم به حرف بانوجان که تو زندگی شخصی نه اصلا همینجا هم کسی رو نمیتونیم مجبور کنیم و ما مسئول نیستیم

عزیزم من فکر میکنم بانو جان از این جهت دوست ندارن بگن که شناخته نشن و اینو مستقیم گفتن حالا این حدسی ...

سلام عزیزم. قضیه شناخته شدن هم هست اینجا. اما جالب این هست که ایشون حرف از گرفتن حق میزنن، خیلی جالبه که من هم حقم رو میخواستم. این که سوال شخصی ازم نشه. اما برخورد ایشون رو دیدید، بعد ما خانم هایی رو که هیچ پشتوانه ای ندارند، تشویق به گرفتن حقشون کنیم در این جامعه؟ رفتار خودشون، حرفشون را نقض میکنه، در این جامعه حق هیچ کس محترم نیست متاسفانه. به احترام لطف بقیه دوستان در این تاپیک بود که حرف دیگه ای به من نزدند. 

تمام اینها در ازای یک پاسخ نه محترمانه بود. انگار مرسوم هست که ما خودمون رو اذیت کنیم و ناراحت بشیم، اما یک نه محترمانه هم به دیگران نگیم. اما شما نه رو بگید، حتی اگر بدتر از این شد. اینطوری حداقل روی دلتون چیزی نمی مونه و با خودتون درگیر نمیشد و مقصر ماجرا نمیشد.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

سلام بانو جان

خیلی خوشحالم که خدا شمارو سر راهم قرار داد

منم مثل خیلی کاربرا قبلا یه دختر بی اعتماد به نفس،بی زبون،کاملا سازگار....خلاصه به معنای واقعی هیچ سیاستی نداشتم...

با تاپیکهای شما خیلی بهتر شدم.

با اینکه خانواده شوهرم آدم های نرمالی هستن با شما فهمیدم حتی با آدم های خوب هم نباید زیادی دمخور و عادی باشی

وقتی در اوج اشتباهاتم قرار گرفتم تاپیکهای شمارو پیدا کردم...😢 اگه این نشانه و قدرت خدا برای رشد من نبوده پس چیه؟

هنوز نتونستم خیلی هم باهاشون رسمی باشم.اما از گذشته خیلی بهتر شدم و میخوام که خیلی هم دو روز عمر را سخت نگیرم.همین که کمتر از قبل بهشون سر میزنم خود به خود فاصله و حریم ایجاد میشه.اما بازم حواسم رو جمع میکنم موقع دیدار


یه چیزی که تازگی آزارم میده اینه که یکی دونفر هروقت  بچه من رو میبینن میگن لاغر شده.حالا شاید بی غرض هم باشه.اما تو هر موضوعی هرررر حرفی از فکرشون بگذره زبون شون زودتر به کار میوفته.به قول شما واقعا از روی بی عقلی اینارو میگن

چند روز پیش بچم داشت دست عمه ش را گاز میگرفت.اون دیگه برگشته میگه دندون هاش  بی جونه.نوه ی من وقتی گاز میگرفت از جاش خون میومد😐نوه ایشون 7 ماهه دنیا اومد وبخاطر یه مشکلی تو دوماهگی زیر تیغ جراحی رفت.الانم خیلی لاغر و ضعیفه.اونوقت گیر دادن به بچه من


 نه اینکه نتونم جواب کوبنده بدم .نمیخوام چهره خودم رو منفور کنم.وگرنه اگه خودشون بودن میگفتن حالا تو هرچی ضعیف هست حداقل دندون هاش خوبه


خود من هیچوقت دلم نمیاد این حرفو به یه مادر بزنم.اگه چاق باشه میگم ماشالا.لاغر باشه بازم میگم ماشالا...

در واقع اگه یه بار دیگه بگن لاغره میخوام همچین جوابی بدم.از اینکه بهانه بیارم که شیطنت میکنه و کم خوراکه خسته شدم(واقعا هم همینطوره.تا گرسنش نشه هیچی نمیخوره.اما تغذیه ش خوبه)


بنظرتون بگم : خودم میدونم لاغره.مهم اینه که خوش خوراکه و بچه بهانه گیری نیست.هر چی بهش بدم میخوره.بعدشم من هیچوقت تو چاق و لاغری بچه کسی نظر نمیدم که مادرش ناامید بشه.ممنون میشم مراعات کنید...؟


اگه شما راهنمایی بهتری دارین خیلی ممنون میشم کمکم کنید🙏

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز