سلام بانو جان
خیلی خوشحالم که خدا شمارو سر راهم قرار داد
منم مثل خیلی کاربرا قبلا یه دختر بی اعتماد به نفس،بی زبون،کاملا سازگار....خلاصه به معنای واقعی هیچ سیاستی نداشتم...
با تاپیکهای شما خیلی بهتر شدم.
با اینکه خانواده شوهرم آدم های نرمالی هستن با شما فهمیدم حتی با آدم های خوب هم نباید زیادی دمخور و عادی باشی
وقتی در اوج اشتباهاتم قرار گرفتم تاپیکهای شمارو پیدا کردم...😢 اگه این نشانه و قدرت خدا برای رشد من نبوده پس چیه؟
هنوز نتونستم خیلی هم باهاشون رسمی باشم.اما از گذشته خیلی بهتر شدم و میخوام که خیلی هم دو روز عمر را سخت نگیرم.همین که کمتر از قبل بهشون سر میزنم خود به خود فاصله و حریم ایجاد میشه.اما بازم حواسم رو جمع میکنم موقع دیدار
یه چیزی که تازگی آزارم میده اینه که یکی دونفر هروقت بچه من رو میبینن میگن لاغر شده.حالا شاید بی غرض هم باشه.اما تو هر موضوعی هرررر حرفی از فکرشون بگذره زبون شون زودتر به کار میوفته.به قول شما واقعا از روی بی عقلی اینارو میگن
چند روز پیش بچم داشت دست عمه ش را گاز میگرفت.اون دیگه برگشته میگه دندون هاش بی جونه.نوه ی من وقتی گاز میگرفت از جاش خون میومد😐نوه ایشون 7 ماهه دنیا اومد وبخاطر یه مشکلی تو دوماهگی زیر تیغ جراحی رفت.الانم خیلی لاغر و ضعیفه.اونوقت گیر دادن به بچه من
نه اینکه نتونم جواب کوبنده بدم .نمیخوام چهره خودم رو منفور کنم.وگرنه اگه خودشون بودن میگفتن حالا تو هرچی ضعیف هست حداقل دندون هاش خوبه
خود من هیچوقت دلم نمیاد این حرفو به یه مادر بزنم.اگه چاق باشه میگم ماشالا.لاغر باشه بازم میگم ماشالا...
در واقع اگه یه بار دیگه بگن لاغره میخوام همچین جوابی بدم.از اینکه بهانه بیارم که شیطنت میکنه و کم خوراکه خسته شدم(واقعا هم همینطوره.تا گرسنش نشه هیچی نمیخوره.اما تغذیه ش خوبه)
بنظرتون بگم : خودم میدونم لاغره.مهم اینه که خوش خوراکه و بچه بهانه گیری نیست.هر چی بهش بدم میخوره.بعدشم من هیچوقت تو چاق و لاغری بچه کسی نظر نمیدم که مادرش ناامید بشه.ممنون میشم مراعات کنید...؟
اگه شما راهنمایی بهتری دارین خیلی ممنون میشم کمکم کنید🙏