عقل و بی عقلی

عالی بود چند باز میخونم تا خوب ملکه بشه برام ❤️

سلام بانو عزیزم.میشه کمکم کنین

من تا چندسال پیش شاغل بودم ولی چون بچه دار شدم شغلمو از دست دادم.تا قبل از این قضیه خیلی کمک شوهرم میکردم حقوقمو برا خودم و خونه خرج میکردم.حتی به شوهرم درمواقعی که لازم داشت و گیر بود کمک میکردم...

حتی کارهایی مثه پیگیری ....که باعث شدم شوهرم و بردارش بیمه بشن.

اما گاهی واقعآ ناراحت میشم که نادیده گرفته میشم 

اینقدر که به درد خوردم و درد عزیزانمو درد خودم دونستم

حتی گاهی بقیه مشورتایی به شوهرم دادن که کاملآ به ضررمون بوده و من چقدر حرص خوردم و بعد ازچندوقت شوهرم متوجه میشد که اگه کاری که من گفته بودم انجام میداد بهتر بود

چیکار کنم که تاثیرگذار باشم 

چیکار کنم که ضرر مشورت بهمون نرسه

چیکار کنم شوهر قدر بدونه

( گاهی ی لیست کامل از کارام میفرستم برا شوهرم اون فقط همون ۱ روز حواسش هست و بازم یادش میره)

گاهی خسته میشم دلم میخواد هیچ کاری نکنم و بگم به درک بزار بشه ولی بعدش میگم زندگیته نمیشه رهاش کرد 

در ضمن اینکه دیگه حقوقی ندارم چون چندسال پیش شاغل بودم ولی شوهرم به قضیه عادت کرده و حواسش نیست بهم پول بده.

سلام بانو آرتمیس عزیز 🌹 

خدا خیرتون بده عزیزم که توی این شبهای مقدس باعث افزایش علم و ایمان ما شدین 💕

چنتا حدیث رو در مورد تاپیک سرچ کردم که بی ربط با پست های مطرح شده هم نیست گفتم با اجازتون با دوستان به اشتراک بذاریم ...

پیامبر (ص) :کمال عقل پس از ایمان به خدا ،مدارا کردن با مردم است به شرط آن که حق ،ترک نشود.

امام علی (ع):شایسته است که برخورد عاقل با نادان، مانند برخورد طبیب با بیمار باشد.

امام علی(ع):عاقل کسی است که کارهایش را خوب انجام دهد و تلاشی که می کند،به جا باشد.

امام علی(ع):عاقل،آن نیست که خوب را از بد تشخیص دهد. عاقل،کسی است که از میان دو بد ،آن را که ضررش کمتر است،بشناسد.

موفق باشید...

سلام بانوی عزیز و همه دوستان

خیلی جالبه برای من بانوی عزیز,ک کلا از اول زندگی تاالان بطور کلی رویه و روش زندگیم طبق همین حرفهای شما بوده یکی از دلایل جذب من ب شماشخصیت و مطالبتون دقیقا همین بوده ک هرچی میخوندم میدیدم چقدر جالبه ک دقیقاشما مطالبی رو تاکید دارید روش ک متن و بطن زندگی خودم هست....بدون هیچ مطالعه خاصی یا تجربه ای من رویه و نکاتی ک گفتین رو بکار بردم....خوشحال شدم شاکرشدم  ک کمتر اذیت شدم و بهترفکر کردم،باخوندن مطالب کلیدی و طلایی شما بیش از پیش موضع و تفکرو اوصول زندگیم رو بناکردم و خاهم کرد....واقعا اصول درست رو میگید بانو،اگر همه خانمها این نکات شما رو رعایت کنن درگیری ها ب صفر میرسه.  ایکاش میشد همه بخونن مطالب رو ایکاش ...بخصوص درمورد سکوت صبوری و دانایی در زندگی مشترک واقعا حق رو گفتید و کامل ادا کردین مطالب رو...

عزیزم  ناراحت نشو. اتفاقا همین طرز جواب بانو ارتمیس رو تا اخر عمرت تو ذهنت نگه دار و اگر شرایطی پیش اومد و کسی ازت سوالی پرسید حالا در هر حیطه ای، به هردلیلی که دوس نداشتی و قلبا راضی نبودی، جواب بدی یاد اینجا که الان  ناراحت شدی بیفت، و دقیقا مثل بلنو ارتمیس عمل کن و روراست جواب بده به طرف. 

این مشکل خیلی از ماهاست. که تو صحبت و همنشینی با اطرافیانمون ، سوالایی ازمون میشه که برای جوابش یه لحظه تو دلمون غوغا میشه، چون دلمون نمیخواد حالا به هررردلیلی جواب بدیم، 

پس اگر کسی این توانایی رو داره برامون یکم شک کنندست. چون خودمون بلدش نیستیم. 

درهرصورت ناراحت نشو . 

شک =شوک

بانو ارتمیس 

نظر من اینه ک اکثر یا حتی بهتر این طور بگم تمام مشکلات ما ادما /خانوما از نداشتن اعتماد به نفس و نداشتن عزت نفسه 

اعتماد به نفس یعنی اینکه من محترمم و توهم محترمی 

(من اجازه نمیدم تو وارد حریمم بشی و ازون جایی ک شماهم محترمی منم نمیتونم وارد حریمت بشم)

اگر هم کسی وارد حریممون شد ازون جایی ک من با اعتماد بنفسم اجازه نمیدم به خودم ک بریزم بهم و اجازه نمیدم تو با حرفات منو اداره کنی واجازه نمیدم ک حرفات منو بهم بریزه 

و وقتی من اینقدر خونسرد باشم قطعا تو اون مواقع از خودم بهترین فیدبک و بهترین پاسخ رو میدم

و به نظرم مهم ترین چیز ک میتونه واقع بینانه باشه اینه ک 

از دیگران انتظار زیادی نداشته باشیم 

انتظار نداشته باشیم ک طرف مقابل ما باید به تمام اداب معاشرت اگاهی داشته باشه ...و تمامی اصول رو رعایت کنه 

این ک غیبت نکنه این که دروغ نگه این ک دل کسیو نشکنه این که تهمت نزنه ووو.....

چون اگه از طرف مقابلمون بیش از حد انتظار داشته باشیم فقط داریم خودمون رو اذیت میکنیم 

سلام بانو جان از خوشحالی بال دراوردم دیدم دوباره تایپیک زدیدددد 

شما مسیر زندگی من رو درست کردید راه درشت رو نشون ام دادید تا اخر عمرم مدیونتون هستم هم من و هم خواهرم که تایپیک های شما رو بهش معرفی کردم

سلام شبیسل عزیزم، دلم برات تنگ شده بود.

خدا خیر بده بانو آرتمیس رو که مجدد ما رو دور هم جمع کرد☺️

شبیسل جان من بدون موضع گیری نسبت به این خانم میخوام نظرمو بگم و اصلا قصد ندارم طرف صحبتم شخص ایشون باشه.

عزیزم بانو آرتمیس همیشه توی تاپیک هاشون به ما این درس بزرگ رو دادن که ممکنه با تغییر مواضع و تعیین حد و مرزها، عده ای رنجیده خاطر بشن و حتی ما رو ترک کنن! پس این کاملا طبیعی هست!

ما هیچ وقت نمی تونیم همه رو از خودمون راضی نگه داریم. همون طور که می بینین ده ها نفر میان اینجا و عرض ارادت می کنن که ما راه زندگیمونو پیدا کردیم و تغییر کردیم و الان شرایطمون بهتر شده و .... ولی این میون افرادی هم هستند که با ما هم عقیده و هم نظر نیستن! 

ما مسئول افکار و احساسات مردم که نیستیم!

شاید یک نفر هم با ما هم نظر و هم عقیده نباشه ما که نباید مجبورش کنیم ناراحت نشه! اتفاقا ما از همین جاها ضربه می خوریم! هم میخوایم حد و مرز و افکار و عقاید خودمونو داشته باشیم هم همه از ما راضی باشن!!!! این باور غلطه! 

ما هر چقدر هم عالی، برازنده و باشکوه باشیم نمی تونیم همه رو از خودمون راضی نگه داریم مگر اینکه پا روی خودمون بذاریم، خودمونو نادیده بگیریم و از استانداردهامون کوتاه بیایم.

توی نکات جالبی ک بانو آرتمیس بهش تاکیدداشتن یادمه مثال جالبی زدن از سکوت عاقلانه و درست درمقابل افراد بی خرد و نادانی ک هیچ چیز برای از دست دادن ندارن...و گفتن گاهی لازمه برای حفظ شخصیت خودمون سکوت و خودداری پیشه کنیم درمقابل فرد نادان،و گفتن ی خوک توی لجنزار لذت میبره از شرایط خودش لذت میبره ازینکه توی کثافت هست این خوک اطرافیان خودش رو هم برای کشتی گرفتن میکشونه داخل اون کثافتهاتا اونم قاطی شه باهاش......ایشون گفتن شما قاطی بازی کثیف این دست افراد نشیدواقعا گاهی همین سکوت و بحث نکردن بهترین کاره...دقیقا اتفاقی ک برای من افتاد و‌من نتیجه گرفتم، این اتفاق قبل از خوندن مطالب بانوی عزیز بود و بعد از خوندن مطالب خدارشکر کردم ک راه درست رفتم و واقعا خوشحال شدم😉...

همسر من خریدوفروش ماشین انجام میدن،ی روز خاهرشون بهش گفت ماشین میخاد و پول چندانی دستش نیست و‌مهم اینه کگی ماشینی باشه ک بتونه جابجاشه باهاش،همسرم‌ بهش گفت باشه میگردم پیدا میکنم چندروزی این خاهربراذر حضوری و تلفنی مکالمه داشتن تااینکه روزای آخر خونه پدرهمسرم بودیم و هیچکس جز من و‌همسرم و همین خاهرهمسرم نبود توی خونه،خاهرهمسرم ناامید و ناراحت از مبلغ کمی ک داشت و شک و تردیدی ک بابت ماشیندار شدن یا نشدنش داشت باز ازهمسرم پرسید میشه واقعا پولم کمه بیشترنمیتونم بدم میتونی بخری؟؟؟؟همسرمدگفت بله میخرم خیالت راحت ،منم از دلسوزی برای اینکه دلش قرص بشه بهش گفتم نگران نباش سیما من مطمعنم سپهر حتما برات ماشین گیرمیاره پولت کمه اما از زیر سنگم شده پیدا میکنه واست(اطمینان داشتم و دارم ک شده همسرم از جیب خودش بذاره اما خانوادش کم و‌کسرنداشته باشن)....خلاصه گذشت وی ماشین درحدپولش جور شد و خاهرهمسرم وقتی دیدماشینو یکم ک گذشت نمیدونم باکی مشورت کرد و پرس و‌جو و ب همسرم گفت نمیخامش بدردنمیخوره....همسرم حقیقتش شاکی شد ولی گقت باشه پسش میدم صبرکن بفروشمش پولتوبرمیگردونم،چند روزی گذشت و ما خونه پدرهمسرم بودیم و‌من و همین خاهرهمسرم بودیم هیچکس دیگه ای نبود،من توی هال بودم اون توی اتاقش بود شنیدم باصدای بلند داره تلفنی میحرفه با خاهردیگه اش،ک اره سپهر پولمو خورده پولمو دزدیده سرم کلاه گذاشته این ماشین بدرد نمیخوره این و زنش دست ب یکی کردن ک پول منو ازچنگم در بیارن زنش زرنگه بلده چیکار کنه مخ منو زد،یعد اون ظرف مقابل بهش هی میگفت نگو زشته میشنون باز این مسگفت بذار بشنوه بذار یفهمه همین زنش توی گوشم گفت (با ی حالتی ادای منو درآورد ک اره سپهر واست میخره نگران نباش).......اینارو گفت و حقیقت الان ک مینویسم هم حالم بدمیشه از شدت نفهمی ی آدم...خلاصه اینارو گفت و اومد کفش پوشید و ازخونه خارج شد....من هیچی نگفتم بهش دوستان صبرکردم از طرفی میدونستم ک این ادم ب بددهنی و‌فحاشی معروفه و ب بزرگترازخودش هم حرکتی قائل نشده،و میدونستم انقدر عقده و حقارت داره ک منتظر جرقس ک همرو روی من بالا بیاره...صبرکردم بذارم بره..بازهم گوشی برنداشتم ب همسرم چیزی نگفتم منتظر شدم بیاد سپهر اومد ونشست و حس کردحالم گرفتس من هم گفتم حس میکنم از معاملع ای ک کردی تو و خاهرت ،الان ناراحتی پیش اومده و مثل اینکه خیلی ناراحته خاهرت و حرفایی زد ک من واقعاناراختم،گفت چی گفته و چی نگفته منم خیلی کوتاه و‌مختصر ی گوشه ازحرفارو گفتم بهش،میدونستم باید تاوان حرفای زشتش رو بده خاهرش و جلوش گرفته شه،وقتی گفتم همسرم فوری رفته بود و برخورد تندی کرد باهاش همه خانواده همسرم باهاش بحث کردن و بهش توپیدن من دیگه حذف کزدماین آدم زو از زندگیم،و ب همسرم گفتم باید از من عذر بخاد وگرنه من سلام علیکی نخاهم داشت باهاش،انقدر کار و‌حرکت خاهرهمسرم زشت و‌بد و نامردی یود ک پدرهمسرم ک پیروسالخوردست ب همسرم زنگ زد و ازش خاست ب من من از طرف سیما ازت خانمت عذر میخام،منم تا چند وقت نرفتم خونه پدرهمسرم و خبرش میرسید ک سیما هروقت جمع بوده همه سرزنشش کردن و شرکوفتش زدن.....اینجوری جواب اون صبرو حوصله رو‌گرقتم،حالا اگه باهاش دهن ب دهن میشدم هم حرمتم کم میشد هم برای شخصیت خودم بد بود و هم نتیجه الان ک همه اونو‌مقصر میدونن بدست نمیومذ،شاید ملامتم میشدم ک زنت چرا اینو گفت زنش زنت نباید اون خرفارو بگه،من سکوت کزدم اما ب جاش درگرانبهایی بدست آوزدم ک هزینه بالایی برای طرف مقابلم داشت و داره....

بانو جان وقتی مطالب زیبای شمارو میخونیم خیلی خوب از کسب مدارج بالای علمی ،مطالعه ،تحصیلات آکادمیک و محاسنشون حرف زدین .....واقعا هم چقدر لازم و ضروری هست ک پیشرفت کنیم توی علم و اگاهی،میخاستم مطلب جالبی رو بهتون بگم بانو و دوستان ،اطرافیان من ک باهمسرم نسبت دارن اکثرا تحصیلات دارن ینی کم کم ارشد دارن و خیلی دوست دارن تحصیلات رو و معیار ارزش گذاشتنشون ب اطرافیان تحضیلاتشونه،ولی متاسفانه انقدر سطح پایین هست تفکرو زندگی و معاشرتشون شعور درک انسانیت معرقت و عقلشون ک نمونه بارز این هستن ک بگیم مدرک شعور نمیاره.......واقعا انقدر اهل نیش و کنایه غیبت تهمت غرور بیجا هستن و معمولا هم باهمه در جدل و دعوا و قهر وکینه ب سر میبرن ،خانمهاشون محاله روزی ی جا جمع نشن و غیبت و خاله زنکی نکنن،مردهاشون محاله جنگ و جدل و بحث با اطرافیان نداشته باشن،واقعا نمونه بی عقلی کامل هستن بنظرم،و اینجور افراد ک تحصیلات دارن اما اینقدر سطح پایین هستن خطرشون برای جامعه صدها برابر بیشتراز ی فرد بیسواد کم عقل هست...هنوز این جماعت پسردار شدن رو امتیاز میدونن،زبون فقط نیش و‌کنایه تمسخر و خندیدن و تحقیر حتا ب پدرو مادرشون دارن،اصلا آداب معاشرت تکلیف خوب و بد بزرگ و‌کوچیک رو رعایت نمیکنن و خودشون رو پشت مدرک تحصیلی و پست و مقام قایم میکنن...عالم دهر میدونن خودشونو و‌محاله ی جا ک جمع شن باقهر و توهین باشه،محاله کسی باکسی قهر نباشه محاله مشکلی پیش بیاد و دعواشون نشه...

خیلی یاد گرفتم ازتون بانو خیلی حرف دارم خیلی زیاد از سخنان شما ک باطلا باید نوشته شه.......

ممنون ک وقت ارزشمندتون رو دراختیار ما میذارید و تایپ میکنید..هرکسی نکات کلیدی شمارو ب کارببره توی زندگی ضرر نمیکنه..🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

منم مشابه این مورد روداشتم پشت سر همسرم کلی بدگویی کرده بودند ومورد دیگه اینکه پیش خودم اسم نوه ام رومسخره کردند منم خواستم قطع رابطه کنم ولی باتوجه به روایات تاکید برصله رحم بااین ادم تلفنی ارتباط دارم ولی سرسنگین 

لطفا بانو بفرمایند درچه حدی ارتباط بااین ادما رو ادامه بدیم