خواهش می کنم بیتای عزیزم.
من همیشه آشنایی با بانو آرتمیس و شما و بقیه ی خانم های عاقل و خردمند رو از بزرگترین دستاوردهای زندگیم می دونم و فکر می کنم اگر توی اون شرایط سخت قرار نمی گرفتم به این راحتی ها با شما عزیزان آشنا نمی شدم پس همیشه قدردان تلخی ها و سختی های زندگیم هستم.
به نکات خیلی خوبی در جواب دوستمون اشاره کردین. کودک یتیم درون خودمون رو دریابیم.
من واقعا به این نتیجه رسیدم که تا خودم از درون به حس غنا نرسم دائم دنبال عوامل بیرونی برای هدفمندی و ارزشمندی و خوشبختی هستم.
مثالش هم اینکه یه زمانی فکر می کردم تا زمانی ازدواج نکنم زندگیم معنا نداره اما الان فهمیدم که ازدواج فقط یه گزینه ست، بچه دار شدن فقط یه گزینه ست!
من زوج های زیادی رو دیدم تا آخر عمر بچه دار نشدن اما از زندگیشونم کمال لذت رو بردن!
چرا خودمونو داغون و خسته و افسرده کنیم؟؟؟
چرا روی رابطمون با همسرمون بیشتر کار نکنیم؟
چرا از زندگی مشترکمون لذت نبریم؟
چرا از لحظه لحظه ی عمر گرانبهایی که خداوند به ما هدیه کرده لذت نبریم و استفاده نکنیم؟؟؟
من هر صبح توی دفتر شکرگزاریم خدا رو شکر می کنم، میگم خداروشکر که خانواده ی خوب و سالمی به من بخشیدی، خداروشکر که بدن سالمی به من هدیه دادی، خداروشکر که به عقل و مال و زندگیم برکت دادی، خداروشکر که یه صبح دل انگیز دیگه رو به من عطا فرمودی و ...
چرا باید تمرکزمون روی نداشته هامون باشه تا فراموش کنیم که چه داشته های ارزشمندی داریم؟؟؟