2777
2789
عنوان

عقل و بی عقلی

| مشاهده متن کامل بحث + 143980 بازدید | 940 پست
از همین الان تلاش کنیم سوالمون رو اینجوری بپرسیم، اول بگیم شرایطمون رو، بعد با توجه به مطالب گفته شد ...

در تایید حرفهای شما 

بنظرم بهتره خانومهایی که تاپیکهای قبل شمارو‌نخوندن و مرتب از مشکلات ریز و‌درشت ارتباطیشون با دیگران سوال دارن 

اینه که 

پیش نیاز این تاپیک ، تاپیکهای قبلتر بانو آرتمیس هست 

وقت باید بذارین و‌حسابی بخونین و یاد بگیرین 

اونوقت خیلی راه حلها دستتون میاد و از بار مشکلاتتون کم میشه 

آرامش درونت رو در اولویت قرار بده 😊

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سلام بانو جان من خواننده قدیمی تاپیکاتون هستم همیشه برای این ذکاتی که از داناییتون میدید دعاگوتون هستم لطفا بهم کمک کنین

من نه ساله ازدواج کردم و همسرم تک پسر و هشت تا خواهر داره و بک مادر تنها پدر فوت شده ،ازاول زندگی یه شهر جدا زندگی کردیم بواسطه محل کارشون...باتوجه به وضعیت خانوادگی که ذکر کردم و انتظاراتی که از ما داشتن و ساده لوحی های خودم ٱذیتها و ازارها که شدم و خودمم بدتر خودمو شکنجه دادم بعدش متوجه شدیم همسرم مشکل ناباروری دارن و چند بار با روح و روان زخمی پانکچر شدم و منفی شدنها دیوانه م میکرد خانواده همسرم سالها از ما همه جور استفاده مالی و روانی کردن و وقت مشکلات کاملا مارو بیمحل کردن اصلا انگار وجود نداریم دلیلشون هم این بود که ما از سرویس دهی راضی نیستیم یعنی ما مشغول دکتر و گریه و زاری و بدبختیای خودمون بودیم و مثل قبل سرویس نمیدادیم بعدشم که طبیعی  باردار شدم و هشت ماهگی بچمو از دست دادم بازم چند تا از خواهراش اصلا بهم یه زنگ هم نزدن حتی مادرش که اومد بهم نزدیک نشد فقط از سر اجبار اومده بود من زجه میزدم عین خیالش نبود تمام اینها بدجوری روی دلم مونده خشم زیادی بهشون دارم اونا دارن زنذگیشونو میکنن ولی من با این خشمم دارم هم خودمو نابود میکنم هم زندگی زناشوییمو و ارتباط با همسرمو...نمیتونم رها کنم نمیدونم چکار کنم درونم اروم بگیره...چون چیزای زیادی توی این زندگی از دست دادم ده سال از جوانیم پای مطب دکترها بی نتیجه گذشت و دانشجوی دکتری بودم چون همش انتقال و استراحت بودم دنبال پایان نامه نرفتم و عقده شد برام...موقع خواب همه ناکامیها میاد یقه مو میگیره دبگه خواب به چشمم نمیاد به جز اشک و حسرت....

چجوری به خودم کمک کنم؟

خشمم خیلی سر همسرم به اشتباه خالی کردم و خیلی حرمت ها را شکستم نمیدونم درست میشه؟

یک فرمول دیگه هم می خوام بهتون بدم. برنامه ریزی زندگی رو نباید از جزء به کل کرد. یعنی ما داریم نکات ...

بانوی عزیز در مورد استفاده خووتون از فضای مجازی.  اینستاگرام میشه بگین که چقدره و چطوره؟

در تایید حرفهای شما  بنظرم بهتره خانومهایی که تاپیکهای قبل شمارو‌نخوندن و مرتب از مشکلات ریز و ...


کاملا به جا این نکته را گفتید. 

دوستانی که الان اول راه هستن 

دلشون میخواد بتونن جواب سوالاتشون رو بانو بدن

و خودشون تنها نمیتونن تصمیم بگیرن، کسانی که الان هزار سوال توذهنشون هست، 

به این رشد و خوب شدن حالتون مثل یک دانشگاه 

2 ساله نگاه کنید. مطمئن باشید تا ترم یک رو پاس نکنید نمی‌تونید ترم دو برید و همینطور پله پله باید جلو بیاید. 

یه دانشجوی ترم یک توذهنش کلی سوال هست وقتی سوالات ابتدایی رو میپرسه قطعا استاد میگه برید اول کتاب های ترم یک رو پاس کنید. 



پس باتوجه به تجربه ای، که داشتم و همین مسیر رو رفتم 

یه راه حل خوب دارم براتون

یه دفتر جدید  وخودکار بردارید و از تاپیک 

من خودم رادوست دارم شروع کنید نکته هایی که حس میکنید باید توذهنتون بسپارید یادداشت کنید. 

و صفحه صفحه جلو برید. 

بعد به همین ترتیب برید سراغ تاپیک های بعدی

آنقدر نکات ریز هست که قول میدم با خوندنشون کلی لذت ببرید و توزندگی تون پیاده کنید.

ویا پی دی اف  کتاب روپیدا کنید واز روی اون یادداشت بردارید. 

و کم کم توزندگی پیاده کنید شکست بخورید گریه کنید روتخت یه روز بمونید و سوگواری کنید برای خودتون. ولی ناامید نشید و روز بعد دوباره  بلند شید وشروع کنید.


شکرت خداجون

واینو هم خواستم اضافه کنم من به حقیقتی پی بردم که تو هیچ کتابی ودر هیچ کلاسی به من آموزش داده نشد. 

حقیقتی که فهمیدنش بار مسئولیت بزرگی روی دوشم گذاشت، فهمیدم تا زمانی که من یاد نگیرم چطور از خودم مراقبت و تیمار کنم. همه به طریقی،دست به دست هم میدن تا منو آزار بدن. پس اول شروع کردم به مراقبت شدید از خودم و مراقبت از دیگران واحترام( زیادی) به دیگران رو قطع کردم. 

آسون نبود چون تاروپود من تشکیل شده بود از اینکه آموزش دادن بهم 

به بقیه خوبی کن

به بقیه احترام بزار

به بقیه لبخند زورکی بزن

به بقیه حال خوب منتقل کن 

ولی به مرور متوجه شدم این بقیه، خودشون بلدن حال خودشونو خوب کنن

خودشون بلدن مشکلاتشون رو حل کنن

خودشون به شدت بلدن همه چیز را به نفع خودشون کنن. 

پس من رسالتی ندارم جز اینکه اول بیام به خودم مراقبت واحترام هدیه بدم. 

شدم مادر خودم. 

باور کنید الان هم یکی درمیون شاید انجامش بدم

چون تاروپودمن رو یا این بافتن که به بقیه خوبی کن و روی خودت یه خط بکش تا دیده نشی تا سانسور باشی. 


ولی این آگاهی وقتی میاد سراغ آدم دیگه یه انگیزه داری تا کم کم حتی، یکی درمیون رعایتش کنی وعجیب باعث میشه دیگه کمتر از کسی برنجی. 

مثال جزئی میزنم

وقتی تو کفشم یه سنگ کوچیک بود بهش، بی اعتنایی میکزدم. الان بهش توجه میکنم به پیام بدنم توجه می کنم

می ایستم و کفشم روهمون لحظه درمیارم تا ذره ای بدنم تحت آزار نباشه. ودیگه خیلی کمتر انتظار مراقبت از سمت همسر ویا اطرافیان رودارم. 

هربار دردی حس کردم تو بدنم بی توجهی نمیکنم 

دنبال دلیلش میرم. و اینجوری باعث شده از دردهای جدی تر در امان بمونم به طبعش از خرج های اضافی بیشتر که اکثر مواقع مال بی توجهی ما هست به نشانه های اولیه. 


اگر گرسنه بشم سریع اقدام میکنم به خوردن چیزای خوب ومقوی خودم را معطل کسی نمیکنم. 

اگر دسشویی داشته باشم خودم را معطل کارام نمیکنم و اون دسشویی را میزارم اولویت.

همین مثال های ابتدایی و جزئی مراقبت از خودم در حد یه نوزاد باعث حل خیلی مشکلاتم شده 

انگار بقیه هم بیشتر مراقب من هستن 

چرااا؟ چون اول خودم شدم مادر خودم. مادر این طفل بی صاحاب درونم. که سالها یه گوشه ولش، کرده بودم. 

شکرت خداجون
سلام بانو جان من خواننده قدیمی تاپیکاتون هستم همیشه برای این ذکاتی که از داناییتون میدید دعاگوتون هس ...

سلام عزیزم. الان بخشیدنشون خیلی سخته، بخشیدن زمان می خواهد، پس خودت رو ناراحت نکن که نمیتونی  ببخشیشون. به نظرم الان تنها راهت مشغول کردن خودت هست. با یک چیزی، درس، مطالعه، کار، باغبانی، هنر و ... . الان فقط باید حواس خودت رو پرت کنی از اونها. امام علی ع می فرمایند اگر نتونی ذهنت رو مشغول کنی به چیزی، اون تورو مشغول میکنه. اختیارت رو نده دست دیگران. ذهنت رو به تصاحب خودت در بیار. حتی شده با تمیز کردن افراطی خونه، خودت رو مشغول کن اگر هیچ کاری برای انجام دادن نداری. با ورزش، با پیاده روی. اصلا فلسفه ذکر گفتن مشغول کردن ذهن هست. اگر ذکر مذهبی نمی خواهی بگویی، جملات تاکیدی بگو، عبارت من خودم را دوست دارم رو بگو، من ارزشمندم، من برای خودم احترام قائلم، من خودم رو نجات میدم. از دیگران هم توقع نداشته باش، مخصوصا خانواده همسر، دنبال چیزی هستی که هرگز به تو نخواهند داد، مگر اینکه قبلش، خودت اون رو به خودت بدی. 

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
بانوی عزیز در مورد استفاده خووتون از فضای مجازی.  اینستاگرام میشه بگین که چقدره و چطوره؟

سلام عزیزم. من هم گاهی اینستاگرام میرم، اما سعی می کنم زیاد نرم، چون اینستاگرام به شدت ذهن رو متشتت می کنه. چوت هدفمند و انتخاب شده نیست و خودش برات تصاویر مرتبط و غیرمرتبط میاره. قبلا پیج شخصی هم داشتم و فعالیت می کردم، الان بیشتر تنها بودن و آهسته کار کردن روی اهداف و دوری از دیگران برام ارزشمند شده.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
واینو هم خواستم اضافه کنم من به حقیقتی پی بردم که تو هیچ کتابی ودر هیچ کلاسی به من آموزش داده نشد.&n ...

مرسی بیتا جان از حضورت، همینطور دوستان قدیمی دیگه و خانم های دانایی که میان و به بقیه کمک می کنند اینجا. شما اگر دوستانی رو که عقب تر هستند رسیدگی کنید، من میتونم مطلب جدید بگذارم.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
سلام عزیزم. الان بخشیدنشون خیلی سخته، بخشیدن زمان می خواهد، پس خودت رو ناراحت نکن که نمیتونی  ب ...

ممنونم از جوابتون بانوی مهربان...سعی میکتم خودمو بیکار نزارم زبان میخونم و یوگا میرم

من قبلا دیدگاهم این بود چون من بخاطر مشکل پسرشون عذاب دکتر میکشم باید هوامو داشته باشن ولی همینکه خواسته مو با عجز و التماس و خرد شدن غرورم بهشون گفتم بدتر شد طلبکار شدن و گفتن وظیفته...میدونم منطقی اینه که برای زندگی خودم میجنگم و تلاش میکنم ولی حس قربانی بودن دارم دایم دلم برای خودم و زجرهایی که کشیدم میسوزه بلد نیستم روی زخمام مرهم بزارم همین امروز بهم شوک عصبی دست داد وباز رفتم بیمارستان...همسرمم خیلی اذیت میکنم عذاب وجدان اونم دارم ولی جلوی ذهنم که میخاد همه چی رو نابود کنه تا لحظه ای ارام بگیره رو نمیتونم بگیرم

حالا یک نکته جدید. یکی دیگه از بی عقلی های مرسوم در میان ما، زود باوری و خوش باوری هست که ضررهای زیادی به ما زده و میزنه. اصلا ما فکر می کنیم بدگمانی به دیگران بد هست و همیشه سرمون رو مثل کبک می کنیم توی برف. تازه وقتی ضربه خوردیم به خودمون می آییم. حالا می خواهم یک حدیث بگذارم تا از این به بعد عاقلانه تر رفتار کنیم:

هرگاه نیکوکاری بر روزگار و مردم آن غالب آید، اگر کسی به دیگری گمان بد برد، در حالی که از او عمل زشتی آشکار نشده است، ستم کار است. و اگر بدی بر زمانه و مردم آن غالب شود، و کسی به دیگری خوش گمان باشد، خود را فریب داده. (نهج البلاغه، حکمت 114، صفحه 465، انتشارات نشتا، قم، 1392).

پس هیچ چیزی رو باور نکنید، همه چیز رو دروغ بدونید، مگر اینکه خلافش بهتون ثابت بشه. اگر کسی براتون خبر آورد از دیگری، تحقیق کنید، اگر کسی با دلسوزی به سمتتون اومد، بهش شک کنید، در کل انتظار خیر از کسی نداشته باشید، همیشه به پشت قضیه نگاه کنید و نه روی اون. این کار اشتباه و بدبینی نیست، یک نوع دانایی هست، شاید بعضی ها این حکمت رو لازم ندارند، اما دلیل نداره که فکر کنند به درد هیچ کس نمیخوره این سیاست. حتما این نکات رو برای همسرتون هم تشریح کنید، بگذارید پا به پای همدیگه رشد کنید، اگر نه از هم فاصله می گیرید و دور میشید. مثل یک چیز جالب بگید این رو براشون تا فرزندانتون هم بشنوند. این نکته توی جامعه امروز خیلی به درد می خوره و آدم رو از آسیب ها مصون می کنه. 

شما هم اگر مثالی در این راستا دارید بفرمایید.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
ممنونم از جوابتون بانوی مهربان...سعی میکتم خودمو بیکار نزارم زبان میخونم و یوگا میرم من قبلا دیدگاه ...

ناراحت نباش عزیزم، هر کس یک مشکلی داره توی زندگی. مشکل شمارو خیلی ها دارند، میدونم سخته، اما چاره چی هست؟ باز فکر کنی از خیلی از مشکلات بهتر هست. رها کن، درگیر افکار اونها نشو. زبان رو با فیلم و کارتون تقویت کن، جودی ابوت رو به زبان اصلی و زیرنویس انگلیسی ببین، هم آموزش هست و هم تفریح. خودت رو تحت فشار آموزش سفت و سخت نگذاری الان بهتر هست.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
سلام عزیز دلم 😍 انصافا همسرم پای حرفام میشنه ولی وقتی حرفی از خانوادش باشه هیچی نمیشنوه ... بانو ...



عزیزم من میخواستم  بابت دعای خوبتون تو کامنتای قبلی تشکر کنم اما گفتم اینحا شاید شلوغ شه اومدم تو پروفایل خودتون دیدم هیچ تاپیکی ندارین درخواست دوستی دادم حالا فک کنم رد کردین یا هرچی که به خودتون مربوط هست  به هر حال میخواستم تشکر کنم  😊🌹

بعدشم مرسی از اینکه انقدر با حزئیات نوشتی برامون وقتی همه چیز با جزئیات باشه آدم بهتر یاد میگیره 😘😊❤🙏🌹


ناراحت نباش عزیزم، هر کس یک مشکلی داره توی زندگی. مشکل شمارو خیلی ها دارند، میدونم سخته، اما چاره چی ...

خداوند رحیم رحمتشو شامل حال همه ی ما بکنه انشالله...

سنمون بالا رفته و یجورایی بدون بچه بی هدفیم و زندگیمون انگار معناشو ار دست داده 

هردو داغون و خسته ایم از عمری که منتظر بودیم...

التماس دعا

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز