هر بار که میاد خونمون یه عالمه بلا و بدبختی سرمون خراب میشه. میریم خونشون از وقتی پامونو میذاریم تو، بچم شروع میکنه به بهونه گرفتن و جیغ کشیدن. همسرم هم خلقش خیلی بد میشه. کلا عوض میشه. هر چی بهمون میده نکبت میاره برامون. هر کمکی میکنه، اینقدر خرابکاری میکنه که از دماغم در میاد. هیچ خیری ازش ندیدم. کار اصلیش دو بهم زنیه. بین همسرم و باباش، همسرم و برادراش، من و جاریم، من و بچم، من و همسرم... اصلا وظیفه اش تو این دنیا همینه که دو بهم زنی کنه... مثل چی هم دروغ میگه، صاف تو چشمامون نگاه میکنه قسم جلاله میخوره و دروغ میگه... زندگیمون و سیاه کرده. شدیدا هم اهل جادو و طلسم و ... هست. پدرشوهر بیچارم هر چی بهش میده، این ابله خرج جفت پا گرفتن برای بقیه میکنه و زندگی ها رو میریزه بهم. همسرم میگه یه بار قبل ازدواج، تو رخت خوابش یه کاغذ پیدا کرده بوده که توش یه چیزای عجیب و غریب نوشته بودن... اینقدر رفته سراغ جادو و جنبل که اصلا قیافه اش برگشته. آدم می بینه، میترسه، یعنی عین این نقاشی هایی که تو طلسم ها میکشن، عین اجنه شده چهره اش. چه میشه کرد؟
انگار داری از مادرشوهر من میگی.البته اون ایکبیری هیچوقت پیش بچه هاش رسوا نمیشه.پدرشوهرم این غلطا رو ...
من میدونم متاسفانه خیلی از مادرشوهرها اینطورین
در واقع، خیلی از ما زنها از پس امتحان پسر دار شدن خوب بر نمیایم. متوجه هستید که. خودمونم ان شاء الله چند سال دیگه مادر شوهر میشیم و تلافی هر چی ظلم بهمون شده، سر عروسمون میاریم
میشه لطفا زودتر بگی من کار دارم ولی حس کنجکاویم ولم نمیکنه دیگه شما هم تاپیک میزنید زود بگین اول و اخرش که نداره بگین دیگه مثل عروس خانم ها ناز میکنید انگار زیر لفظی میخواهین
[QUOTE=241999730]نپرس خواهر، لو میرم البته برای من اشکالی نداره اما برای ایشون و همسرم و ... خب بد میشه دیگه[/QUOTEعزیزم من و همسرم هم دوسال ازدواج کردیم و خانوادش مخالف من هستن با اینکه دورن ازم اما فکر میکنم کاملا در روزی رو به رومون بستن همیشه ناامید بدبخت هستیم و خیلی بحث بینمون پیش میاد من خودم حس میکنم زده شدم از همسر و بچم بنظرت چکار کنم
من میدونم متاسفانه خیلی از مادرشوهرها اینطورین در واقع، خیلی از ما زنها از پس امتحان پسر دار شدن خو ...
اتفاقا من میگم ریشه این افکار جاهلی رو خودمون باید خشک کنیم.من فردا بخوام به عروسم حسادت کنم و زندگی پسرم رو بهم بزنم پس فرق من با این عفریته چیه؟ من سعی میکنم مادرشوهر خوبی بشم تا این چرخه باطل به پایان برسه.البته مادرشوهر من ظلمی از طرف خانواده شوهرش ندیده خودش بدذاته