من ۵ ماه عقدم با شوهرم سر یه مسئله دعوامون شد آقا قهر کرد بهم گفت مهرت از دلم رفت سر اینکه من بهش گفتم سر زندگیمون وسایل سنگین من جابه جا نمیکنم توقع نداشته باشی آقا ناراحت شدن من خیلی وابسته بهشم طاقت دوری ندارم لطفا راه پیش پام بزارین ک چیکار کنم زنگ بزنه من ظهر زنگ زدم بهش هیچ چیزی نگفت در حد دودقیقه بود اونم گفت کار داشتی زنگ زدی گفتم ن بعدشم خدافسی کردم چیکار کنم من پا پیش همیشه میزارم برا آشتی ولی الان وابستشم دارم دیوونه میشم اونم اینو میدونه ک من وابستم یه زنگ نزده😔
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
نه که دوستت نداشته باشم... نه ! فقط میترسم ازت... پیچیدهای ! همونقدر که نداشتنتسخته، داشتنت هم سخته ! همونقدر که بلدی منو بخندونی،بلدی اشکم رو در بیاری ! همونقدر که مهربونی،همونقدر هم بی تفاوتی ! همونقدر که بلدی امن باشی و آروم،ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره...!