تقریبا شرایطتو درک میکنم چون تا یه دورهای این دردسرو داشتم :) حالا ی چی بگم ؟ یدفعه تو نی نی سایت گفتم تاحالا عروسی نرفتم نمیدونم اصلا چجوریه(تا خود الان هم نرفتم ها خخخخ)اون روز حالم خیلی بد بود ی اتفاقی افتاده بود منم زده بودم سیم اخر ... انقدر مسخرم کردن و گفتن ایسگا میکنی و کلی تیکه انداختن که اره بچه ۱۲ ساله هم میدونه چیه تو هنوز نمیدونی و..... بدتر دلم شکست
من تاحالا جشن تولد دوستمم نرفتم کافه و رستوران هم نرفتم ! رستوران شاید رفته باشم ولی بچه بودم یادم نیست (ولی امیدوارم بتونم مستقل شم برم یه تجربهای داشته باشم از عروسی رفتن و این جور چیزا خخخخ😂😂😅)
همیشه دوستام تولد میگیرن بقیه رو دعوت میکنن من حسرت میخورم و همش بهونه میارم و به دروغ میگم که من فلان کارو دارم خونه نیستم و براش آرزوی عمر ۱۲۰ ساله میکنم
یا تعریف میکنن که فلان کلاس رو رفتن ، رفتن شنا ، یا اصلا شهربازی من هیچ ! من فقط نگاه
نمیدونم چندسالته من الان ۱۷ سالمه دوسه ماه دیگه هم ۱۸ سالم میشه و به امید خدا کنکور قبول میشم و وارد دانشگاه میشم . نمیگم اهمیت نده چون نمیشه چون میفهمم چی میگی برای خود منم تا همین پارسال مهم بود و همش حسرت میخوردم ولی آخرش که چی ؟ تا کِی خودمو با افکارم ازار بدم؟
خلاصه اینکه نذار این شرایط مسخره اذیتت کنه و تمرکزتو بذار روی درست . نگران اینم نیاش بقیه چی میگن! من یکی از دوستام هست پدربزرگش هم دیده که دنبالش میاد:) ولی اینو بهت قول میدم اصلا کسی اهمیت نمیده که چرا پدر یا مادرت اومدن دنبالت ! اصلا برای کسی مهم نیست
منم خانوادم مذهبیه ولی نمیشه این سختگیری هارو به مذهبی ها ربط داد! همه که یجور نیستن
موفق باشی دختر خوب