خاطره خودم مربوط به امتحانای دی ماهه
از سالن اومدم بیرون چنتا پله می خورد که بیایم توی حیاط
زیر پوتینم سر بود پامو که روی پله اول گذاشتم
با باسن زنین خوردم و تا پله آخر به همون حالت یکی یکی رفتم
مغزم سفید میش
زیاد ندارم خندع دار شایدم باش زیاد ب چشم نمیاد
همیشه وقتی بم میگن یه چیو تعریف کن یادم میره همونو😕
دکتررفتم زیرامپول بلندوکشدارگوزیدم 😦😂😂😉
توی کافی شاپ از سومین پله افتادم از باسن
دهنمم اندازه اسب آبی باز بود
وقتی پسرداییم دسشویی بود من یه راست رفتم تودستشویی باهاش چشم تو
چشم شدم دیگه ادم سابق نشدم🥴
وای من توی دانشگاه جلوی یه مشت پسر اینجوری افتادم مردم از خجالت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
