سلام. شما چجوری باهاشون رفت و امد میکنید؟ بهتون زنگ میزنن دعوتتون‌میکنن؟ یا همیشع شوهرتون‌میگه بریم و پامیشید میرید؟
من دوس ندارم سرمو بندازم پایین برم خونشون. الان دوماهه که اصلا زنگ‌نمیزنن دعوتم کنن حتی وقتی مهمونی بزرگی دارن و شوهرم میگه شب بریم اونجا و پامیشیم میریم.
خیلی بهم برخورده حتی وقتی این دوماه مریضم شدم یه زنگ‌نزدن حالمو بپرسن.
احساس خاری و حقارت میکنم.
بازم صبح از در میرفت بیرون گفت شب بریم اونجا و رفت...
عصبی ام نظر و پیشنهاد شما چیه
همینارو به شوهرتم بگو...
والا واسه منم اصلا زنگ نمیزنن فقط باشوهرم حرف میزنن. شهرستانن هروقت رفتم شوهرم منو برده دقیقا . اونا زنگ نزدن اما چون پیرن به دل نمیگیرم
هیچ وقت واسه شام نهار خودمون نمیریم
هفته یکبار در حد سر زدن میریم و برمیگردیم
من خودش همیشه زنگ میزنه که برم قبلا میرفت ماموریت میگف باید بری اونجا خونه مادرم تنها نباشی
من که اصلا به دعوت نیاز ندارم آنقدر باهم خوب هستیم که هر وقت بخام میرم اونجا بعضی مواقع با این که تو یه شهریم دو سه روزم اونجا میمونم
چه توقعاتی دارین یعنی مامانتون هم زنگ میزنه دعوت میگیره یا خودتون میرید.مادر شوهرت باید زنگ بزنه پسرش را دعوت کنه .وگرنه نباید بره خونه مادرش سر بزنه
کاملا عادیم،هروقت دلتنگ شم میرم.هروقت حوصلم سربره میگم بیان
به نظرم، طبق رسم خانوادگیشون رفت و امد کنید
ببینید بقیه عروس دامادا چه کار میکنن
کلا زیاد رفت امد دارن، زیاد رفت و امد کنید
کم رفت و امد دارن، کم برید
کم تلفن زنگ میزنن، کم زنگ بزنید و برعکس
براماهم عمرازنگ نمیزنن خودمون میریم والا شعورشون نمیکشه چون پدربزرگمم فوت شد هیچکدومشون زنگ نزدن تسلیت بگن
در حد هفته ای یه بار سر زدن که باید رفت. مادر خودتونم هربار دعوت میکنه شوهرتونو؟ بعد شماهم برای خونت دعوت نکن و صبر کن خودشون بیان
من قبلا انتظار داشتم زنگ بزنه هفته ای یا دوهفته ی بار زنگ میزد ب شوهرم ک خواهرت اومده توهم بیا یا خیلی وقتاشم ک خواهرشم میومد ب ما زنگ نمیزد الان خیلی وقته دیگ زنگ نمیزنه ولی خودم دو هفته ی بار خودم ب شوهرم میگم بریم ی سر بهشون بزنیم
یعنی اینقد واست مهمه که احساس خاری میکنی زنگ نمیزنن،
بدرک نزنن و تو هم اولویتت آخرت باشه خونشون یا زنگ زدن،کاراتو بکن با دوستات برو و خونه مامانت اینا اگه وقت شد بهشون سر بزن وگرنه هم نه،
بالحن اروم بهش بگو امشب مریضم یا یه بهونه ای بیار نرو
