تازه کلی بهم توهین کرد که چرا بینی ات بزرگه :/
با این دماغ کسی باهات دوست نمیشه
سرنگ آب نمک رو یجور ک انگار حواسش نیس پاچید تو صورتم بعد بلند خندید
منشیاشو دورش جمع میکرد باابام نبینه دارم گریه مکنم
من فکر میکردم چون دندانپزشکه باید تحمل کنم...
فقط میخواستم کارمو تموم کنه...
کار منم نصفه نیمه موند
رفتم پیش دکتر دیگه خواهش کردم تمومش کنه
سادیسم داشت