دیدی آدم هی میخواد برای یه چیزی مصداق پیدا کنه یا یه چیزی رو بگه شبیهش باشه،
یا وقتی زبونت گیر میکنه نمیدونی چجوری توصیف کنی !؟
یا اون وقت هایی که میگی ببین نوکِ زبونمه ها ولی نمیتونم پیداش کنم!
تو دقیقا مثل چیزی هستی که نمیتونم براش مصداق بیارم، نمیتونم توی این دنيا براش شبیه پیدا کنم...
نمیتونم توی کلمات بچینم و توصیفش کنم!
یعنی نوک زبونمه ها ولی حس میکنم کلمات کافی نیستند برای گفتن و حتی نوشتن از تو...
"تو" مِهری، نوری، امیدی، اهرُمی، نیرویی...
خالصی و از همه مهم تر خودتی...
چیزی که توی تمام آدم ها میشه کم پیداش کرد! تو حَقی...! کسی که همیشه حامیِ حقیقته!
همون کسی که همیشه کسی رو قضاوت نمیکنه و به جاش درک میکنه...
کسی که من از دور و نزدیک وقتی میبینمش عمیقا به وجودش و داشتنش کنار خودم افتخار میکنم...
تو دلیلی، تو بزرگی، تو عزیزی، تو تپش های قلبی، تو سراسر وجودت مِهره و زاده ی مِهری!
اگر میتونستم به خودت نشون میدادم چشمام و قلبم رو که ببینی چقدر عزیزی برام...
نوک زبونمه ها...ولی کلمه ها کم ان خیلی کم...
تو خودِ اون مثل و مصداقِ قشنگی هستی که همه سعی میکنند ازش بگن!