کارایی که قبلا خونوادم باهام کردن، اتفاقات تلخی که برام افتادن، اشتباهاتی که کردم... همه هی میان جلو چشمام و عصبی و غمگینم میکنن... نمیتونم کنترلشون کنم. از طرفی یه آدم کاملا تنهام و تو غربتم تو این شهر هیچکسیو ندارم. دلم یه دوست میخواد که بتونم باهاش برم گردش و خرید. ولی هیچکس نیس! حس میکنم اگه برم پیش روانپزشک ازم بخواد که تو اجتماع باشم ولی چجوری؟ صب تا شب منمو این در و دیوار... از فرط افسردگی نمیدونم چیکارکنم و چطوری این افکار منفیو دور کنم... اگه راه حلی دارین بهم بدین🥺
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هر وقت افکار منفی میاد سراغت حواس خودتو پرت کن مرتب صلوات بغرس.....جواب میده من خیلی بهتر شدم.... ش ...
راستش یکم مورد من شدیدتره. هیچ کاری رو نمیتونم بدون اینکه گذشته رو به یاد بیارم انجام بدم. محرکات خیلی زیادن. مثلا با مامانم حرف میزنم در مورد شهریه میلیونی دانشگاه خواهرم میگه. من پرت میشم ۴ سال پیش که یه بدهی دو تومنی داشتم و بابام هیچ حمایتی ازم نکرد و با بدبختی جورش کردم...
یه خواهر ۱۸ ساله دارم که قبل به دنیا امدن دخترم ۲۱ روز پیشم بود. بعد زایمانم باهام بدون دلیل قطع رابطه کرد. در حدی که دانشجو شدنشم حتی بهم نگفت. یه پیج فروش کارای هنری زد و بهم نگفته...