منم سر اینکه کوچیکترین چیزارو به مامانش میگه  حتی مسائل شخصی من ، بعدم با پرویی تمام میگه من حرفی نزدم، مشکل داریم.
زنا حس دارن و کاملا میفهمن ،تازه مادرشوهرم فکر میکنه من نمیفهمم اما گاهی وقتا سوالی ازم میپرسن که مطمئنم چیزی بهشون نگفته بودم اما خبر دارن یا درست در مورد اون موضوع حرف میزنن یا ازم سوال میکنن . من یبار رفتم دکتر زنان خواهرشوهرم ازم پرسیده فلان دکتر کارش خوبه برم پیشش؟ همون دکتری که من میرفتم ، فهمیدم شوهرم این را رفته گفته ، درسته خانوادش چیزی نمیگن که مثلا زنت مریضه که میره دکتر زنان اما خب بازم ربطی نداشته به اونا. چندبار عصاب خرد کنی داشتیم سر این موضوع اما تربیتش این بوده که همه چیزا میره میگه ،زیادی که اعتراض میکنم یا میگم داداشای من چیزی نمیان بگن و دعوا هاشونا تاحالا نفهمیدیم و جلوی ما خیلی باهم خوبن ،اما باز بهونه میاره میگه خانواده ی تو اینجور هستن(انگاری تحقیر میکنه) ولی همه ی پسرا میرن با مامانشون حرف میزنن .!
 ولی اینجور فکر نمیکنم من .
عاصی ام از دستش ، میگه مادرشوهر به این خوبی داری و طرفتو میگیره .
اما من زنم و میفهمم که فقط گاهی وقتا راه حلی که به شوهرم میگه باب میل من نیست اما به ضررمون هم نیست، ولی باز دوست دارم خودمون دوتا حریم داشته باشیم و باهم مشورت کنیم