دایی شوهرم همس شوهرمه(۳۱ سالشه) وزن داییش سه سال از من کوچکتره (یعنی ۲۵ سالشه)
خلاصه بعد از ۴ سال به اصرااااار دعوتمون کردن،خدااا شاهده دایی شوهرم دیروز سه بار زنگ زد که برای شام بیاید،من و مریم(خانمش) منتظریم و گفت شما اصلا با من رفت و امد ندارید مریم ناراحت شده و...
من اصلا حالم خوب نبود درد کلیه امونمو بریده بود,همسرمم میگفت اصراری نیست که بریم گفتم نه زشته ناراحت میشن حالا یه ساعته میریم و میایم...بعدش گفتیم اوکی میایم
خلاصه شبش با کلی مسکن یکم دردام آروم شدن ساعت۹ رفتیم خونشون،دیدم هییییییچ خبری از شام نیست!