وقتی با شوهرم آشنا شدیم من یه رفیق داشتم که همه چیو بهم می گفتیم همههههه چیو خیلی صمیمی بودیم چهار سال پیش با هم تو مدرسه هم بودیم الآنم باهم دوستیم ولی شوهرم میگه نمی خوام باهاش دوست باشی نمی خوام باهاش حرف بزنی و نمی خوام باهاش بری بیرون😐میگه یا من یا اون
ازش علت رو جویا شو
خو بگو مشکلش چیه
دوست منم سر شوهرش هممون و ول کرد و خطشو عوض کرد
یا حق داره و دوستت بده نمیخواد بدیشو به زبون بیاره
یا خیلی حسوده شوهرت
دلیلشو بپرس ازش
قضیه اینه که من هیچ دوست دیگه ای ندارم و خیلی هم دیر صمیمی میشم اره یه سری مشکلات داره😐ولی نمی دونم چی کار کنم واقعا
خب شوهرت حق داره
حتی خواهر برادرم واست نمیمونن چ برسه دوست
تنها کسی ک واسه آدم میمونه همسرشه
من قبل ازدواجم دوست صمیمیم رو که حتی آب میخوردیم بهم میگفتیم رو به دوست پسرم ترجیح میدادم کل وقتم با اون بودم خرید و درد و دل و تنهایی تا وقتی رفت سرکار دیگه جواب تلفنمو به زور میداد منم ازدواج کردم کلا جدا شدیم .
نمیگم همه دوستا همینن ولی به نظرم اولویت با زندگی خودته همون طور که تو هم از شوهرت انتظار داری تو شرایط مشابه تورو انتخاب کنه .
حالا به نظرم روابطتتو محدود کن با دوستت قطع نکن ولی کم کن
بعد جالبه که ادما بدی های دیگرانو میبینن ولی دوستا بدی های همو نمیبینن
مثلا ممکنه شوهرت یه دوست بدی داشته باشه و خودش فکر کنه ادم خیلی خوبیه و هر چی تو بگی این ادم خوبی نیست و من انرژی خوبی نمیگیرم به حرفت گوش نده ولی اخر که ضربه خورد به حرفت میرسه همینطور برعکسشم هست گاهی مردا یه چیزایی تو دوستای خانومشون میبینن که خود خانوما متوجه نمیشن که دوستشون بده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
