منو شوهرم ۵ روز رفتیم خونه مادرشوهرمینا تو همدان.دوتا جاریام هم بودم قرار شد برای گردش بریم بیرون ماهم رفتیم و تازه نشسته بودیم که یدفعه ۵۰ میلیون پول برای شوهرم واریز شد.همشون شوهرمو یاد دادن که پولو برداشت کن تا برنداشتن.منم گفتم تا نمیدونی اون پول مال کیه دست نزن.کارت بانکی هم تو کیف من تو خونه جامونده بود.شوهرم اونجا سرم جلوی بقیه داد زد که به توچه و این حرفا منم ناراحت شدمو از پیش اونا رفتم تا بحث ادامه پیدا نکنه.بعد پدر شوهرم اومد هرچی از دهنش در اومد نثارم کرد که چرا رفتم شوهرم اومد کتکم زد.بعد پدرشوهر و برادر شوهرم گفتن به توچه و این حرفا.تو کتکای شوهرم گوشوارم افتاد گم شد.پدرشوهرم تهمت زد که گوشواره رو خودم برداشتم تا بفروشم.خلاصه توروی هیچکس نتونستم بذارم که شوهرم کتکم زده همه گفتن دروغ میگی.بابامینا وقتیکه اومدن ساکمو دادن دست بابامو گفتن ببریدش بچه ۴ ماهمو هم ندادن.اما برادرشوهرم نذاشت که برگردم.برادر شوهرمو پدرشوهرم کلی شب با شوهرم حرف زده بودن اما وقتی شوهرم اومد دوباره کتکم زد.اما حالا باوجود این حرفا پدرشوهرم بهم گفت داری گوه دهنتو پخش میکنی تو خری تو حیوونی.پسرم از این پولا هم بیاره به تو ربطی نداره.حالا بگید گناه من این وسط چی بود
#یه_نصیحت_دوستانه🤔 میدونی رفیق؛حقیقتش اینه که هممون یه روزی پیر میشیم...نه چهرهای که الان داریم برامون میمونه نه این بر و بازو و هیکلی که احیاناً به هم زدیم!☝️اون روزی که این سرمایهها از دست بره، دیگه فقط خاطرههایی که باهاشون ساختیم مهمه...👈 اینکه هیکل و قیافه و از همه مهمتر دلمون رو برای چی گذاشتیم وسط ؟؟❌برای رابطههای نادرست؟❌برای آدمای نادرست؟❌برای کارای نادرست؟چند ثانیه خودِ پیر و از رنگ و رو افتادهمون رو تصور کنیم؛ چی از دست دادیم تو این سالها...؟؟ درست زندگی کنیم،همونطور که خدا ازمون خواسته...
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
همش یه طرف این کیفتون گشتن یه طرف انگار دزدی کردی برو همون بانکی که برای شوهرت پول ریختن شماره کارتش داری اطلاع بده شاید پول رو پس گرفتن خانوادگی دماغشون بسوزه ضایع بشن