منظورش اینکه باشم پیش مادرشوهرم
یه وقت بخواد راه بره کمک حالش باشم
واقعا پیش خودش چی فک میکنه
من میتونم یه مریضی که هیلی سنگینه رو بلند کنم
حالا جالبش اینکه بچه سومم مادرم مریض بود نتونست بیاد برای زایمان
اوخت این خانم ذوزی که از بیمارستان مرخص شدم فقططططط یه بشقاب غذا داد اونم لوبیا ولو
آخه اونا تو دهن خودم بزارم یا بچه هام