فقط خودمون همو درک می کنیم
فقط خودمون خانوما
سوپری نمیشه خودت بری حتما باید داداشت و بابات برن
حالا اینجا خانم های کاملتر میرن ولی ما دخترای جوون و نووجون نمیتونیم.
حتما باید چادر سر کنی. متنفرم ازش
تو سن کم مجبور به ازدواجی
خودت هیچ کاری نمیتونی کنی
حتی اگه دلت گرفت نمیتونی بری بیرون قدم بزنی
تو یه حباب شیشه ای زندانی هستیم ما
دلم برای خودم و امثال من می سوزه
الان دوست دارم برم سوپری یه چیزی برای خودم بگیرم ولی نمیتونم. داداشمم باید التماسش کنم اونم نمیره
انقدر التماس کردم که حالم از خودم به هم میخوره. اگه هم بره دو برابر از کارتم کم میکنه. باج میگیره
خسته ام از این محیطی که افکارش پوسیدس
حتی به دانشگاه رفتنم امید ندارم چون اجازه نمیدن از این جهنم بیرون برم.