من و همسرم همدیگه رو میخواسیم و خانوادم رضایت نمیدادن تا اینک فرار کردیم و کلی دادگاه و اینور اونور تا بالاخره پدرم رضایت داد ب ازدواج ولی حتی وانیساد خطبه خونده بشه امضا کرد رفت منم بدون هیچ مهمونی و لباسی با مانتو و مقعنه عقد کردم بماند ک چقد فحشای بی ادبی و زشتی جلوی همه بم داد چ تو دادگاه چ تو محضر تا حدی ک قاضی گف اقا شما صلاحیت نداری... الا ازدواج کردم و باردار هم شدم با مادرم در ارتباطم بهش گفتم میگ بنداز بچرو منم گفتم ن و اونم دیه بم زنگ نزده حالا من هر چن وق دلم تنگ میشه گریم میگیره ولی شوهرم میگ من بجای تو نمیبخشمشون زنگ نزن براشون نمیدونم چیکار کنم:((
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
شیعه و سنی بودنو هم فاکتور گرفتم برات اینش چیکار کنم 😔
چ سخت:( تفاوت مذهب با کنار اومدن مسائل درست میشه ولی خو بازم قومیت های ک فرق دارن بعضی اوقات کنار نمیان باهم .. حالا ک میگی دلت نمخاد ک نشه یکم ب همدیگه برا شناخت بیشتر وقت بدین بعد تصمیم جدی بگیرین